شنبه، دی ۶

زندگي در زير آوار

شايد اگر در كنارشان بودم، كمكي از دستم برمي‌آمد. بيشتر دوست داشتم جاي خودشان بودم تا كنارشان. در زير آوار مانده، در سرما، شب اول را با ناله سپري مي‌كردم، ناله‌اي كه هر از گاهي، نمي‌دانم خواب از چشمم مي‌ربايد، يا خوابي شايد ناله را از نهادم مي‌ستاند، اگر نامش خواب باشد ــ چنين خوابي تجربه ندارم. سنگ و آجرهائي، در ميان توده‌ي خاك؛ خاك كه سرشت شهرمان را مي‌سازد، بر سر و سينه و ديواره‌اي كه بر پايم افتاده، ساعتي ديگر جانم را مي‌ستاند، و اندوه از دست دادن خانواده را هم. با تمام اين احوال، خدا را شكر مي‌كنم كه جاي آن مردي ــ يا شايد زني، من كه نديدم ــ نيستم، كه خاك و سنگ‌ريزه را از روي انگشتان پايم پس مي‌زد و گاهي با هراس بالا و پائين مي‌كرد. شايد مي‌خواست بداند؛ مرده‌ام يا زنده. من اگر مي‌توانستم هم انگشتم را تكان نمي‌دادم؛ كه چه شود، آنگاه كه همه بوديم، آن بود، حال اگر همه مرده باشند، مي‌خواهم چه كنم؟! شايد هم مي‌ترسيد؛ كه آسيبي برساند، وضع از اين هم بدتر شود. نه، وضع از اين بهتر نمي‌شود! من اگر جاي او بودم؛ جاي او كه ناله‌ها را تحمل مي‌كرد، چه مي‌كردم؟ شب بود، ناله‌ها خوابي برايش نمي‌گزاشت. ناله‌ها نمي‌دانم از آوار بود يا از جان‌هاي زير آوار، هر چه بود چون روحي سرگردان در شهر ويران ما مي‌پيچيد، تا آنجا كه گوشه‌ي دنجي در سينه‌ي او منجمد مي‌شد. زير آوار بودن لذتي دارد كه همه عمر از آن بي‌بهره بوديم. ندانسته حماقت كرديم و آرزو كرديم؛ جاي او باشيم كه ناله‌ها را به خاطر مي‌سپارد. خدا را شكر كه دعايمان به سنگ سرد نشست و هنوز زير آواريم!

پيش از سحر اما شهر، شهر مرده‌ها شده بود. ناله‌ها كه تنها بازمانده از زنده‌گي زير آوار بود هم از بين رفت، و ماندند آنها كه به زنده‌گي ميان مرده‌ها عادت دارند! دو هزار سال بود كه اين مردم در همين شهر زنده‌گي مي‌كردند، با هم آشيانه‌اي از صبوري ساخته بودند، دو هزار سال بود كه اين تمدن با ابتدائي‌ترين تسليحات ساختماني برپا و قرص بود، دو هزار سال بود كه مردم هر گونه نشانه‌اي از مرده‌گي را از خود دور مي‌كردند، اما سرانجام زماني كه با زنده‌گي زير آوار خو گرفتند، آن شد كه سرنوشت محتوم همه‌ي ماست، تا آنگاه كه از زير توده‌هاي سنگي‌ي قلب و روح و ذهن فرسوده‌مان به در آئيم، و زنده‌گي كنيم، زنده‌گي كنيم آنچنان كه در همه تاريخ مي‌كرديم، نه اين‌گونه در زير آوار.

هیچ نظری موجود نیست: