پنجشنبه، مهر ۳

تريپ كارشناس فوتبال!

تيم پرسپوليس در چهارمين هفته ليگ برتر باخت، آن هم به دفاعي‌ترين تيم؛ پيكان تهران. تاكنون هيچ نوشته‌اي درباره‌ي فوتبال نداشته‌ام و بايد توضيح دهم؛ من هيچ‌گاه علاقه‌اي به فوتبال بازي كردن نداشته‌ام، ورزش‌هايي كه كرده‌ام، تنيس روي ميز، شطرنج و بسكتبال بوده. اما فوتبال را مثل تمام ورزش‌هاي ديگر در سطح ملي دنبال مي‌كنم، البته در مورد فوتبال اوضاع كمي متفاوت است؛ وقتي در زمان پخش مستقيم بازي‌هاي ليگ برتر مي‌بيني رئيس در اتاق‌ش نشسته و صداي تلويزيون را هم بلند مي‌كند و براي تيم مورد علاقه‌اش هورا مي‌كشد و از آن طرف آبدارچي هم بعنوان طرفدار تيم رقيب همين كار را انجام مي‌دهد، و بتدريج كل اداره تبديل به دو گروه قرمز و آبي مي‌شود، ديگر چاره‌اي نمي‌ماند جز جذب فوتبال اين دو تيم شدن!

راجع به قرمز و آبي؛ بيست سال درجا زدن فوتبال ايران! اين دو تيم (نه باشگاه) پس از انقلاب مثل شركت‌هايي شدند كه براي جبران خسارت‌هاي ناشي از مديريت ضعيف و زيان‌ده و هزينه‌بر، مجبورند مدام از سرمايه و پشتوانه‌ي دارايي‌ها خرج كنند. اكنون كه روزگارشان به تنگ آمده فكر چاره هستند. اصولاً تجربه تاريخي دوران معاصر و پيش از آن ثابت كرده ما ايراني‌ها فقط وقتي به فكر چاره هستيم كه كارد به استخوان‌مان برسد. مديريت كساني چون «قريب» در استقلال و «غمخوار» در پرسپوليس با وجود ضعف‌هايي كه حتي نسبت به ضعيف‌ترين باشگاه‌هاي ليگ برتر دارند، باز هم حركتي نو و در جهت تكامل است. اما وقتي مديريت، شهامت اعتراف به ضعف ندارد، به اين معناست كه باشگاه توانايي قوي‌تر شدن ندارد. و هواداران هم كه خواسته‌هاي غير واقعي دارند و پس از اين دو دهه، فوتبال ايران تبديل به همين دو تيم شده، مسلم است كه اگر دست من بود ترجيح مي‌دادم از بيخ و بن اين دو باشگاه از بين بروند. همان‌طور كه تمام بُـردها از اين دو تيم است، پس باخت‌ها هم بايد به گردن اين دو تيم باشد. و در اين بيست سال باخت‌ها و عقب‌گردها چند برابر حركت‌هاي رو به جلو بوده. در حالي‌كه تيم‌هايي چون ملوان، صنعت نفت، ابومسلم، تراكتور سازي تبريز، برق شيراز و در اين سال‌هاي اخير فولاد اهواز، در پي كشف استعداد و پرورش آنها بوده‌اند، و حتي تيم‌هايي چون سايپا و پاس كه در تهران جايي براي خودنمائي در برابر تماشاگران ندارند، به رشد فوتبال كمك كرده‌اند، اين دو باشگاه فقط خورده‌اند و خوابيده‌اند!

اما اگر توجه كرده باشيد در همين دروه‌ي كوتاه سه ساله‌ي ليگ برتر، تماشاچيان رأي‌شان را تغيير داده‌اند، و گرچه هنوز تعداد كساني كه براي انتخاب تيم مورد علاقه‌ي خود به دگم‌هاي رايج در اين زمينه رجوع مي‌كنند، اما هنوز يك حس بومي‌گرايي و ملي‌گرايي در ميان تماشاچيان شهرستاني ديده مي‌شود كه قبلا كمتر مي‌ديديم. بخاطر مي‌آورم دو سال پيش در يكي از برنامه‌هاي ورزشي تلويزيون يك شطرنج‌باز انگليسي را دعوت كرده بودند. مجري برنامه آقاي خياباني بود و بعيد بود درباره‌ي فوتبال از اين انگليسي كه بهرحال ورزش‌كار است سوالي نكند! اين آقا ابتدا گفت من ساكن شهر منچستر هستم و آقاي خياباني هم فوري گفت حتماً بايد طرفدار تيم منچستر يونايتد باشيد. اما اين آقا با تعجبي كه پشت لبخندش مخفي مي‌كرد گفت: نه، من ساكن يكي از شهرهاي كوچك اطراف شهر منچستر هستم و براي همين طرفدار تيم شهر كوچك خودم هستم، كه اكنون در ليگ‌هاي زير گروه بازي مي‌كند و هيچ‌گاه به ليگ برتر راه نيافته!

از هر چه بگذريم سخن دوست خوش‌تر است! منظورم كارشناسان فوتبال ايران است، (مورچه چيه كه كله‌پاچه‌ش چي باشه؟!) كه در اين سه، چهار هفته حسابي هول برشان داشته بود كه اين پرسپوليس تيمي واقعاً برتر است. مي‌گفتند سبكي فراتر از فوتبال ايران دارد، مي‌گفتند وينگو در همين مدت كوتاه تيم‌ش را متحول كرده، .. گفتند و گفته‌ها همه رنگ فريب داشت .. شاخ فريب و حيله كجا بارور شود .. خوب بود كه اين عزيزان به اصطلاح كارشناس، چهار سال كار آقاي وينگو بگوويچ را در باشگاه فولاد ديده بودند. ديدند كه چهار سال در اين باشگاه (از نادر باشگاه‌هاي ايران) چگونه فوتبال‌سازي كرد، اما نتوانست ثمره‌ي كار خوب‌ش را بچشد، تنها تيم ملي بود كه با حضور جوانان فولاد كمي شادابي و نيرو گرفت. وينگو اصولاً مربي پايه است و توانايي كارهاي بزرگ را ندارد. بفرض هم كه بتواند در پرسپوليس كاري انجام دهد در اين زمان كم نمي‌شود. دوست‌داران اين باشگاه (نه تيم) حداقل بايد دو سال صبر كنند تا شايد در سال سوم يا همان فصل ششم ليگ برتر تيمي بر پايه‌ي آموزه‌ها و توانايي‌هاي خود وينگو شكل بگيرد. بنظر من اين تيم پرسپوليس اكنون همان فوتبالي را ارائه مي‌دهد كه در فصل پيش و پيش‌تر از آن ديده بوديم، تنها با قدرت و صلابتي فوق‌العاده همراه شده، كه بيشتر بخاطر حضور بازيكناني چون «علي دائي» است. يعني آنها هيچ‌گونه پيش‌رفتي در زمينه‌ي فوتبال مدرن نداشته‌اند.

و از طرفي در ليگ امسال بازي پاس را ديده‌ام در مقابل استقلال، كه آقايان جلالي و پيوس تلاش بي‌حدي دارند براي اجراي تاكتيك‌هاي تيمي مورد نظر خود بر پايه‌ي فوتبالي مدرن و زيبا. در تيم‌هاي ديگر و مربيان آنها و خط مشي مديران باشگاه‌ها يك تغيير نگاه ديده مي‌شود كه بتدريج در آينده خود را نشان خواهد داد. سر منشأ اين تغيير ديدگاه هم بنظرم باشگاه فولاد خوزستان است كه با تدبير و دورانديشي مديران باشگاه ــ نه يك مربي در كوتاه مدت ــ دست به يك كار بزرگ در زمينه ساخت يك نظام هماهنگ براي رشد استعدادها و بهره‌وري از آنها زده. گرچه آنها هنوز نتوانسته‌اند ثمره‌ي كار خوب‌شان را به چنگ آورند، اما بزرگ‌ترين خدمت را به فوتبال ايران و شيوه‌ي باشگاه‌داري آن كرد. اگر آنها تاكنون نتوانسته‌اند از اين سرمايه‌گذاري بلند مدت طرفي ببندند، باشگاه سپاهان اصفهان بخوبي از يك تحول دو ساله و ثبات در روند رو به رشد خود بهره برد و فصل پيش را با اقتدار كامل به قهرماني رسيد.

تكميل : كشور چين وقتي ديد در جلب توريست ناتوان است، درهاي كشور خود را بست و تا چند سال مردم‌ش را وادار به توريست داخلي كرد. بعد از آن كه درهاي كشورش را گشود، ميزان توريست‌هايي كه وارد مي‌شدند مازاد بر توريست‌هاي خارج شده بود، و تاكنون هم اين روند رشد ادامه دارد. منظورم اين بود كه در اين مورد هم ما نبايد بخاطر ضعف تيم‌هاي قهرمان ليگ و حذفي در فصل پيش، بگوئيم هيچ شانسي براي قهرماني آسيا ندارند، چرا كه اين اصلاً مهم نيست. بايد بجائي رسيد كه بازي‌هاي داخلي از اهميت و هيجان بيشتري براي تماشاچي داخلي برخوردار باشد. تنها با اعتبار داخلي مي‌توان به موفقيت خارجي رسيد.

دوشنبه، شهریور ۳۱

راهنماي عبور از فيلتر مخابرات

دو روز است كه سرعت اينترنت‌م پايين آمده و متوجه شده‌ام سايت‌هاي بيشتري را فيلتر كرده‌اند. دو روز است كه خبرنامه‌ي گويا هم فيلتر شده. البته از آمار گويا متوجه شدم كه همه‌ي ISPها سايت گويا را فيلتر نكرده‌اند، اما مسلما بقيه هم در چند روز آينده اين كار را خواهند كرد.. چند ماه پيش اين راهنماي عبور از فيلتر را نوشتم و حالا هر دو ماه يك‌بار آن‌را به روز مي‌كنم و در وبلاگ‌م مي‌گذارم، براي كساني كه احياناً از فيلترينگ اطلاعي ندارند و نمي‌دانند چه كار بيهوده‌اي است. حتي آدمي مثل حسين شريعتمداري هم در توصيف فيلترينگ گفته بود: مثل اين است كه براي فرار نكردن پرنده‌هاي روي پشت‌بام يك ساختمان بلند، پله را از كنار آن برداريم!

براي عبور از فيلترهاي مخابرات، دو راه را من پيشنهاد مي‌كنم. اولي ساده‌تر اما ناپايدار است؛ استفاده از برخي سايتهاي عبور از پراكسي كه با وارد كردن آدرس سايت فيلتر شده در يك فيلد متني و فشردن كليد آن مي‌توانيد به آدرس مورد نظر خود دست يابيد. سايت‌هاي افشين و صداي ما همين كار را انجام مي‌دهند.

روش دوم كه كارآمدتر اما كمي سخت است براي مبتديان، تا جايي كه دانش‌ام اجازه دهد توضيح مي‌دهم. از همين آغاز كار بگويم كه من بر اساس تجربياتم اين پيشنهاد را دارم، و كلاً از جنبه‌هاي علمي آن بي‌اطلاع‌ام، اميدوارم كساني كه اطلاعات بيشتري دارند دست مشتاقان را بگيرند:

ابتدا آنچه در مورد نحوه‌ي كار پراكسي‌ها مي‌دانم خدمت‌تان عرض مي‌كنم. پراكسي‌ها شبيه به علائم راهنمايي كار مي‌كنند به اين صورت كه يك ISP كه وظيفه انتقال اطلاعات از شبكه‌ي جهاني به كاربر مورد نظر را دارد، با اين كدهاي راهنمايي مي‌تواند سرعت عمل بيشتري براي انتخاب و انتقال پكت‌هاي اطلاعات داشته باشد. اگر شما در كامپيوتر خود بجاي كدهاي پراكسي مربوط به سرور ايراني فيلتر كننده، از كدهاي پراكسي يك سرور فرضاً آمريكايي استفاده كنيد، آنگاه آن ISP ايراني كه مجهز به فيلترينگ شده ديگر شما را نخواهد ديد. يعني مي‌بيند اما به عنوان يك مشترك آمريكايي و اين باعث مي‌شود كه فيلتر يا همان سيستم پراكسي محدود كننده‌ي آن ISP از كار بيافتد و شامل حال شما نشود. به اين ترتيب پكت اطلاعات از دو سرور عبور مي‌كند؛ يكي سرور فيلتر كننده‌ي ايراني و ديگري همان سروري كه شما از كد پراكسي آن استفاده كرده‌ايد، و مشخص است كه سرعت ارتباط كاهش مي‌يابد. اما من عملا امتحان كرده‌ام هر گاه فيلترگزاري‌ها شديد تر مي‌شود ــ مثل الان ــ ، در شرايط عادي سرعت تماس كمتر است تا زماني كه با پراكسي سرور ديگري كار مي‌كنم. جنبه‌ي شوخي اين داستان در اين است كه پراكسي‌ها در ابتدا اساسا براي سرعت بخشيدن به تبادل اطلاعات درست شد، اما اكنون براي ما يك محدود كننده است.. هر چه به كام جهان خوش؛ در جام ما زهر..

روش كار در ويندوزهاي 98 و 2000 و XP چندان متفاوت نيست. من براي ويندوز 98 مي‌گويم؛ كامپيوتر را كه روشن مي‌كنيد اولين صفحه‌اي كه مي‌بينيد صفحه‌ي Desktop است. در اين صفحه يك سري آيكن يا شمايل هست. مثل My Computer. شما بر روي آيكن Internet Explorer كه به رنگ آبي و شكل e است با كليد راست موس كليك كنيد (Right-Click). بعد در برگه‌اي كه ظاهر مي‌شود بر روي Properties با كليد چپ موس كليك كنيد تا برگه Internet Properties باز شود. در نوار وضعيت بالاي اين برگه بر روي Connections كليك كنيد تا اين برگه‌ي Properties به دو قسمت بالايي: Dail-up Settings و پاييني: Local Area Network (LAN) Settings. اگر اينترنت شما معمولي و شماره‌گير مثل تلفن دارد؛ يعني مودم داريد، بر روي كليد Settings در قسمت بالايي (Dail-up Settings) كليك كنيد و اگر داراي سيستم LAN هستيد؛ يعني با كارت شبكه به اينترنت وصل شده‌ايد، بر روي كليد LAN Settings در قسمت پاييني كليك كنيد. برگه‌ي ديگري ظاهر خواهد شد كه حاوي سه قسمت كادر بندي شده مي‌باشد:
Automatic configuration
Proxy server كه ما با آن كار داريم
و در آخر هم Dail-up Settings

اين قسمت آخري در مورد سيستم‌هاي مجهز به LAN وجود ندارد. در همان قسمت Proxy server جعبه‌ي علامت‌داري (Check Box) كه در كنارش نوشته شده: Use a proxy server را چك كنيد. وقتي آنرا چك كرديد آن دو فيلد متني زيرش آزاد شده و آماده پر شدن هستند. يكي Address و ديگري Port مي‌باشند كه بايد با اعداد زير پر شوند. هر كدام از آدرس‌ها با يك پورت خاص كار مي‌كند. شما بايد يك آدرس را با پورت آن در اين دو فيلد پراكسي وارد كنيد و بعد همه‌ي برگه‌هايي كه تاكنون باز كرده‌ايد را OK كنيد. اگر Bypass proxy server local address را هم چك كنيد اين پراكسي بجز براي سرورهاي HTTP براي ديگر سرورها چون FTP هم بكار خواهد رفت. خواهش مي‌كنم هر كدام از پراكسي سرورها را كه انتخاب كرديد، پس از نصب حتما يكبار امتحان كنيد كه جواب مطلوب مي‌دهد يا نه. براي اين كار لازم نيست حتما از يك سايت فيلتر شده بازديد كنيد، تنها كافي است يك سايت معمولي را ببينيد، اگر بدون مشكل و با سرعت نسبتاً خوب آمد كه كارتان درست بوده، اگر هم نه، كه بايد يك پراكسي سرور ديگر را انتخاب كنيد.

Port : 3128 فقط براي
219.94.77.202
200.30.104.82
213.25.243.234
66.9.120.150
63.214.252.57
80.235.8.154
203.68.218.1
213.82.83.62
210.240.31.129
61.221.30.167
210.212.237.34
196.40.60.34
212.116.172.108
61.206.134.190
217.23.32.7
217.65.26.98
217.75.78.24
219.198.116.1
213.229.14.69
200.251.134.154
192.115.106.236
211.18.214.162
62.212.103.37
150.187.54.5
216.158.61.122
61.152.210.94
66.80.194.179
210.240.20.1
200.245.5.6

اين پراكسي‌هايي كه من پيدا كرده‌ام فقط مربوط به پورت 3128 مي‌باشند. پورت‌هاي ديگري چون 80 ، 8080 و 8000 و غيره هم وجود دارند كه من آنها را به دلايلي معرفي نكرده‌ام. من اين پراكسي‌ها را از سايت AntiProxy گرفته‌ام. اگر لازم شد حتما روش بدست آوردن اين پراكسي‌ها را هم خواهم گفت. نكته‌اي كه نبايد فراموش كرد اين است كه اين پراكسي‌ها معمولا بعد از مدتي سرعت‌شان كم شده و يا كلا حذف خواهند شد. من هر دو ماه يكبار اين فهرست را به روز مي‌كنم و همراه با همين راهنماي استفاده از آن در وبلاگم مي‌گذارم. فراموش نكنيد كه هر آدرس پراكسي را بايد با پورت خاص آن وارد فيلدهاي پراكسي سرور كنيد. كه اينجا آدرس‌ها همه با پورت 3128 كار مي‌كنند.

بعد از هربار استفاده از پراكسي براي دريافت سايتي كه فيلتر شده، لازم است آن علامت چك كه در قسمت Proxy Server بر روي Use a roxy server زده بوديد را برداريد و بعد هر دو برگه‌ي باز شده را OK كنيد، تا همه چيز به حالت اول بازگردد. با اين كار سرعت اينترنت شما براي دريافت سايت‌هاي فيلتر نشده بصورت معمول خواهد بود. پس هر بار كه مي‌خواهيد از فيلتر عبور كنيد لازم نيست دوباره يكي از اين اعداد را وارد كنيد، فقط بايد آن چك باكس (Use a roxy server) را علامت بزنيد و بعد از آن برداريد.

من صميمانه از تمام كساني كه در اين زمينه اطلاعاتي دارند خواهش مي‌كنم اشتباهات مرا اصلاح كنند و اگر روش‌هاي جديدي دارند مي‌توانند اينجا بيان كنند و يا لينك بدهند. از كساني هم كه نتوانستند از اين روش و آدرس‌هايي كه من گذاشته‌ام استفاده كنند پوزش مي‌خواهم، اگر سوالات و ابهامات‌شان را بنويسند تا جايي كه در توانم باشد پاسخ مي‌دهم.

یکشنبه، شهریور ۳۰

مادر! قرص‌هايت را بخور و بخواب

مادرم قرص‌هايش را نمي‌خورد، مي‌گويد تلخ است. البته تلخ هست، تا حد زهر، من خورده‌ام، مي‌دانم چه مي‌گويد. اما فقط اين نيست. خود را جاي او كه مي‌گزارم؛ سختي زندگي، عقب‌افتاده‌گي فرهنگي، تلاطم تاريخي ايران، تغييرات سريع و بي‌پشتوانه، خانواده‌هاي متلاشي شده، جامعه‌ي بي‌ضابطه، مردسالاري بي‌قاعده، سرسپرده‌گي زنان، ستمكاري مردان، دختر كه باشي كافي‌ست تا غم دنيا را بار كشي، فكر كن فرزند ارشد هم باشي، فرزند ارشد اگر دختر باشد در همان سنين كودكي بايد مادري كند، او از زندگي چه فهميده؟! پدر و عمو، افرادي سياسي و با شخصيت اجتماعي، به نوعي الگوي تو هستند، تو آنها را دوست داري و مي‌پرستي، اما آنكه مدام جلوي چشمانت مي‌بيني مادرت است، مادري سرسپرده و اسير، كه اگر به همين روش مادري كند روزي ميرغضب خواهد شد، و آنها كه بخاطر فعاليت سياسي روانه زندان مي‌شوند و شكنجه مي‌بينند، و تو از دست‌ات كاري ساخته نيست، چرا كه تو تنها يك دختر بدبختي و بايد خدمت مادرت كني، درس هم مي‌خواني اما با سر پائين، روز پيش در كنار عموي نازنين‌ات مي‌خنديدي و شاد بودي، و امروز پيكر بي‌جان او به تو مي‌خندد. آن دبير تهراني؛ از آنها كه دماغ‌شان سر بالايي‌ست، مسخره‌ات مي‌كند بخاطر لهجه‌ي خوزستاني: برو گم‌شو، بشين سر جات، عربو! و بغض‌ي كه در گلو ناباورانه خفه مي‌كني، در خانه بايد از بچه‌ها نگهداري كني، هفت تاي ديگر هم رديف مي‌شوند، مادرت دست تنها است، و تو به مدرسه هم مي‌روي، مدرسه‌ي خجالت و عصبيت، در خانه كم مانده كون خواهر و برادرت را ليس بزني، و برادري كه بزودي ياد مي‌گيرد با زور نداشته به تو زور بگويد، كمربندي كه به پهلو مي‌خورد و چوبي كه به سر، اما جاي زخم‌ش خوب مي‌شود، زخم دل را چه مي‌كني، بي‌دواست، آنها مادرت هستند و پدرت، خواهر و برادرت، معلم و هم‌شاگردي، و تنها راه نجات؛ آغوش هسرت، مردي كه در خيال باطل‌السحر جادوي ناكامي زندگي توست، چشم كه باز مي‌كني؛ چيزي نيست جز همان نكبت و سياهي، انقلاب و جنگ تنها برادر اندكي مهربان و دل‌سوزت را مي‌گيرد، تنهاي تنهايي و بايد كوچ‌نشين غم و اندوه باشي و شاهد خرابي شهر و خاطرات كودكي، در بلاد ساحل بي‌نهايت جنوب، ساحلي كه نصيبي بر تو ندارد تا دمي تن‌شوي دل پر دردت شود. در غربت و ميان فاميلي، و اكنون ما همه رسيده‌ايم از راه، بچه‌هايي قد و نيم قد، نحس‌تر از همه مائيم، بي‌چشم و رو، نمك به حرام، اگر هم چنين نبوديم ديگر تو طاقتي براي تحمل سختي نداشتي، شير محبت در سينه‌ات خشك شده بود، ما در پيش چشم‌ات مجسمه‌ي بدبختي بوديم، و طاقتي كه نمي‌دانم؛ كه از تو گرفت؟ پدر يا مادرت، خواهر يا برادرت، دبير يا هم‌شاگردي، دوستان يا اقوام، اما مي‌دانم و مي‌بينم؛ حال‌ت هيچ خوب نيست، قرص‌هايت را بخور و بخواب!

مادرم حال‌ش بد است و قرص‌هاي‌ش را نمي‌خورد، او كه بد حال است دنيا تيره و تار مي‌شود.