دوستان :
هر گونه حرفي از اسطورههاي ديگران بتسازي نيست، وگرنه شما هم چه اينجا و چه در وبلاگ خود از آنها نوشتهايد. و هرگونه بت شكني هم كار صوابي نيست، كه بتها هم بهنظر من براي برخي انسانها كه اگر زندگي به انتخاب خودشان باشد جامعهي بشري را با خطر انقراض مواجه ميكنند، ميتواند مفيد باشد، گرچه غير انسانيست.
بتها هم اگر حرف صحيحي زدند بايد پذيرفت، و اينكه اينهمه تحقيقات تاريخي در مورد اسطورهها ميشود، به همين دليل است؛ كه دانشمندان بدانند آنها چگونه توانستهاند نظر انسانها را اينطور خداگونه به خود جلب كنند. در اين تحقيقات و بحثها راجع به اسطوره و زمينههاي شكلگيري و نفوذ آنها در زندگي مردم، نكات آموختني بسياري وجود دارد.
و البته كسي هم نميتواند مانع از بت پرستي من يا شما باشد. گواهش هم تاريخ بشر و آدمي است كه هميشه نسبتي با بت داشته و دارد، بياستثناء. اين بتها سه دستهاند؛ آنها كه رسماً ميشكنند و ديگر نسلشان منقرض شده، آنها كه نوعاً ميشكنند و در ميانشان خوب و بد يا بهعبارت بهتر، مطلوب و نامطلوب هست، و دسته آخر آنها كه هرگز مطلقاً از ميان نميروند و جايگاه ثابتي در دل همهي ما دارند. و در ميان اين بتهاي اخير هم خوب و بد و مفيد و مضر هست.
لازم نيست حتما ديندار بود تا اسطورهسازي كرد، گرچه اسطورهها بخاطر خاصيت ذاتيشان در خدمت اديان بوده و در اين فضا رشد كردهاند، ولي در دوران مدرنيته كه دين نقشي در جامعه ايفا نميكند، مسلما اسطورهها را بايد جاي ديگري در جامعه جست.
اسطورهسازي بد هست، اما موقعي بدتر ميشود كه براي ديگران اسطورهسازي ميكنيم. و بتشكني فقط وقتي خوب است كه بتهاي خود را ميشكنيم، نه اسطورههاي مذهبي ديگران. شكستن اسطورههاي ديگران حتي اگر كاري پرثمر و مفيد باشد، كاملا غيراخلاقي و خلاف كرامت انسانيست. اين كار يعني من اختيار را از آنها سلب كردهام، و اختيار همان چيزي كه ميخواهم با بتشكني به آنها بدهم. شخص بتشكن با اين كار خود را در مركز حقيقت مينشاند. براي همين بتشكن هميشه بت ميشود. ما ميتوانيم اسطورههاي ذهن و روح خود را مدام بشكنيم، اما فقط براي خود، نه ديگران.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خارج از برنامه : بيش از يكسال از وبلاگنويسي من ميگذره و از همان ابتدا تصور ميكردم اين روش قرار گرفتن مطالب وبلاگها كه روي هم تلمبار ميشه كاملا اشتباهست. بزرگان گفتن تا عقيدهات عمل نكني، خوب و بدش رو پيدا نميكني. الان دو ماه است كه من اين شيوهي قرار گرفتن مطالب پشت هم، بجاي زير هم رو تجربه ميكنم و متوجه شدم كه اشتباه ميكردم. ايني كه من درست كردم بقول يوسف خان؛ ديگه وبلاگ نيست، سايته! براي همين دارم تلاش ميكنم به شكل وبلاگهاي ديگه درستاش كنم. نكتهي بعد در مورد پيامگير است كه كاملا بيفايده شده و قصد دارم بهجز مواردي كه فكر ميكنم ممكن است به كار بيآد بطور دستي وسط مطلب يا در انتهاي آن ميگذارم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر