بانوي بهشت
بسياري از چيزهايي كه در كودكي ميشنويم، قصههاي ديو و پري، در بزرگي كم كم فراموش ميكنيم، يا دست كم باور ميكنيم كه اينها فقط قصه بودند. شايد براي برخي اعتقادات ديني نيز همين حكم را بيابند. شخصيتهاي ديني در كودكي ابتدا همچون قهرمانان قصهها جلوه ميكنند و بعد با توجه به اينكه در زندگي چه راهي پيش پاي آدم قرار گيرد نقشهاي ديگري مييابند. براي كسي شايد تنها پناه و ملجئي باشند، براي كسي شايد سنتهاي موروثي باشند، براي كسي شايد مقدسات ديني باشند، براي كسي شايد الگوهاي زندگي باشند، براي كسي شايد قهرمانان افسانهاي باشند و ....
من هم همچون بسياري از كسان تربيت ديني داشتهام و از اين بابت شرمنده نيستم، گرچه گاهي سخت بر من گذشته است. من هم از زمرهي آن آدمهايي هستم كه نه سنتي محسوب ميشوند و نه متجدد، و از هر دو طرف چوب ميخورند. نتيجه، تنهايي عميقي است كه نصيب آدم ميشود: از تنگ نظري و جهالت و حماقت و خودپرستي و ظاهربيني آدمهاي سنتي منزجري، و در طرف مقابل هم چيزي بيش از اين نميبيني. فقط لباسها و ادا و اطوارها فرق ميكند. من به جد معتقدم كه هيچ آدم اهل انديشه و متفكري در تاريخ بشر نمييابيد كه اهل دين نبوده باشد. عجالةً فقط ميتوانيد به گواهي كانت و هگل و نيچه رجوع كنيد. بزرگترين بيدينان دورهي جديد هم زماني متدين بودهاند و آنگاه كه از دين رو برگرداندهاند باز در عمق وجودشان ديندار بودهاند. شايد اين از بزرگترين تراژديها و پارهپارگيهاي عصر نو باشد كه انسان مجبور است در باطن ديندار باشد و در ظاهر بيدين. با اين وصف مايهي شگفتي است كه در عصر جديد انسان متدين در جوامع نامتدين راحتتر است تا در جوامع متدين.
در وصف فاطمه (س)، آيا فقط كافي است كه گفته شود او دختر پيامبر (ص) و همسر علي (ع) و مادر حسن (ع) و حسين (ع) و ام كلثوم (س) و زينب (س) بود؟
گاهي كلمهاي در قرآن يا تعبيري در حديثي مرا شگفت زده ميكند و با خود ميگويم كه مسلمانان قديم از اين كلمات چه ميفهميدهاند و ما امروز چه ميفهميم؟ نكند اين پيشداوريهاي من باعث شده است كه برخي از اين چيزها را در پرتو نظريههاي جديد بسيار معنادار بيابم. از پيامبر (ص) روايتي هست در اين خصوص كه فاطمه (س) بانوي زنان بهشت است، و معمولا شيعه وقتي اين حديث را روايت ميكنند از همان جزء اول ياد ميكنند. در صورتي كه غزالي از اين حديث روايت ميكند پرسش و پاسخي ميان فاطمه (س) و پيامبر (ص) رد و بدل ميشود كه جالب توجه است:
گفت: «بشارت باد تو را به خداي – تعالي – كه تو سيدهي زنان اهل بهشتي». گفت: «پس آسيه زن فرعون و مريم مادر عيسي چيستند؟» گفت: «هر يك از ايشان سيدهي زنان عالم خويشاند، و تو سيدهي زنان عالم خويشي ...» ( كيمياي سعادت، ج 2، ص 186).
آنچه مرا به انديشه برده است اين است كه مراد از «هر يك از ايشان سيدهي زنان عالم خويشاند، و تو سيدهي زنان عالم خويشي ...» چيست. تفاوت «عالم»ها حتي در بهشت؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر