دوشنبه، آذر ۳

ذهن ابزار انگار انسان



ــ شب جمعه، شب خيرات، خرماي جهرم، بيا و ببر..
ــ خربزه‌ي مشهد، مشهد رضا، گنبدش طلا..
ــ براي سلامتي جمع صلوات ختم كن!
ــ مبارزات آزادي‌خواهانه بوسيله‌ي روزه‌ي سياسي!
...

وقتي استفاده‌ي ابزاري از مظاهر سنتي دين، در سطوح پائين جامعه رواج دارد، و تازه در برخي مناطق كشور نوعي كسب آبرو تلقي مي‌شود، و غير از اين اگر باشد شايد توهين هم به حساب آيد، چگونه انتظار داريم حكومتي كه سعي در آزادي‌خواه و عدالت‌طلب نشان دادن خود دارد، از اين گونه ابزارهاي خوب و كاملا عرفي شده در جامعه استفاده نكند؟! توجيهات شاخ و دم داري هم كه اندر باب ديني و مقدس بودن حكومت بيان مي‌كنند هم از همان جنس منطق عامه‌پسند است. حالا اين چه سرّي‌ست كه اگر مردم از اين منطق باطل بهره برند هيچ اتفاقي نمي‌افتد، اما اگر حاكمان همين مردم از روش‌هاي منطقي‌شان استفاده كنند، مرتكب نقض حقوق بشر شده‌اند، من نمي‌دانم!

بخاطر داريم كه تا پايان جنگ، آگهي تبليغاتي از تلويزيون ايران پخش نمي‌شد. تبليغات تلويزيوني را به حساب استفاده‌ي ابزاري از جنس زن و تهاجم تبليغاتي به ذهن و روح مردم مي‌گذاشتند، اما اكنون در تلويزيون ايران خيلي راحت از كودكان همان استفاده‌ي ابزاري مي‌شود و كسي هم فرياد وا اسلاما سر نمي‌دهد. گذشته از اين، همان روش تبليغي كه مردم مثلاً براي خربزه‌ي مشهد و خرماي جهرم بكار مي‌برند، در تلويزيون هم براي برخي توليدات ايراني و حتي خارجي در ايام عزا و عيد مذهبي بكار مي‌رود. بنابراين قبح تبليغات تلويزيوني در ايران پس از انقلاب، بخاطر سابقه‌ي ذهني مردم و حاكمان از روش‌هاي تبليغي پيش از انقلاب و تلويزيون‌هاي غربي بوده، نه استفاده‌ي ابزاري از زنان يا دين و مذهب، چه بسا تلويزيون لاريجاني مهارت فوق‌العاده‌اي در زمينه استفاده ابزاري از دين پيدا كرده، كه مي‌تواند آگهي‌هاي خود را در روزهاي جهنمي تلويزيون و در ميان جهنمي‌ترين برنامه‌هاشان جا كند. (منظورم از جهنمي همان عزاداري‌هاي تلويزيوني است)

اما سرچشمه‌ي اين اختلاف سليقه در زمينه‌ي استفاده ابزاري ما از دين و غربي‌ها از جنس زن، در هويت تاريخي ما نهفته است. آزادي زنان تا سر حد بي بندوباري از خصيصه‌هاي بارز فرهنگ يونان باستان است. برهنه‌گي براي آنها به معناي زيبايي و اوج هنر بود. يونانيان چيزي زيباتر از بدن عريان انسان نمي‌شناختند. در جائي داستاني خواندم از يونان باستان، به اين شرح كه: يك روسپي مشهور آتني در دادگاهي به جرم توهين به مذهب محاكمه مي‌شد. وقتي وكيل اين روسپي متوجه شد كه ديگر اميدي به پيروزي‌اش در نتيجه دادگاه نيست، به طرف زن روسپي رفت و لباس از تن او كشيد تا بدن عريان او را قضات دادگاه ببينند. اين ترفند باعث شد كه قضات او را تبرئه كنند، زيرا خدايان تنها به نظركرده‌هاي خود و كساني كه محبوب قلب آفروديت هستند چنين اندام زيبائي عطا مي‌كند!

در اين مورد ويل دورانت نظر جالبي دارد. او مي‌گويد (قريب به معنا، از تاريخ تمدن) تمدن امروز غرب بتدريج دارد دچار همان بلائي مي‌شود كه تمدن بزرگ يونان را متلاشي كرد؛ بي بندوباري زنان. بنظر سخن گزافي مي‌آيد، اما بايد توجه داشت كه ويل دورانت متولد 1885 ميلادي بود، و در جهاني مي‌زيست كه تحولات سريعي رخ مي‌داد و حتي براي فردي چون او هم شايد انطباق با وضع موجود چندان ساده نبوده. اما گذشته از اين توضيح، دقت در كلام ويل دورانت خالي از معنا نيست؛ برهنه‌گي زنان از اجزاء ذاتي فرهنگ غرب است، و يك ارزش محسوب مي‌شود، در حاليكه مي‌دانيم شرقي‌ها و به خصوص ايرانيان باستان در مورد پوشيده‌گي بدن، حتي در مورد مردان چقدر وسواس داشته‌اند، و مردان شجاع و رزمنده‌ي ايراني تا چه حد در اين مورد با حيا بودند، و برهنه‌گي را زشت و مذموم مي‌شمردند.

از طرف ديگر تفاوت ديدگاه ايرانيان و يونانيان باستان در مورد بازار و تجارت و وامداري است. داستان‌ها و لطيفه‌هاي بسياري در اين‌باره نقل شده؛ از شدت علاقه‌ي يونانيان به بازارگردي، و نفرت ايرانيان از وامداري. از ساعتي كه در آتن زنگ بازار به صدا در مي‌آمد، هيچ مرد و زن متمول و فقيري در شهر نمي‌ماند، حتي اگر فقط براي تماشا و گردش باشد نه خريد، حتما زماني از روز را در بازار سپري مي‌كردند. تبليغات تلويزيوني هم نوعي گسترش بازار و تجارت است، و علاقه و پيشرفت غربي‌ها در اين زمينه، داراي ريشه‌هاي تاريخي است.

نمي‌دانم از اين داستان‌ها چه نتيجه‌اي مي‌توان گرفت، اما آنچه مشخص است، انسان‌ها از هر تمدن بشري كه باشند، ذهن ابزارانگارشان را از دست نمي‌دهند، تنها تفاوت سليقه مطرح است؛ شرقي‌ها با نگاه ابزار به خداي خود از او نخود و عدس مي‌گيرند، و غربي‌ها محبوبان قلب خداوندان‌شان را ابزاري براي مرغوبيت بيشتر نخود و عدس خود مي‌كنند!

هیچ نظری موجود نیست: