يادگار (دكتر نوشيروان كيهانيزاده) :
خسرو پرويز هنوز بر جاي پدر ننشسته بود كه وارث دشواريهاي او و ضديت ژنرال بهرام مهران (چوبين) شد كه با شاه متوفا درگيري پيدا كرده بود. خسرو پرويز كه در تاريخ عمومي (جهان ) به خسرو دوم معروف است چون ياراي ايستادهگي در برابر ژنرال بهرام را نداشت 23 نوامبر سال 589 ميلادي به قسطنطنيه فرار كرد تا از موريس امپراتور روم شرقي كمك بخواهد.
موريس كه در انتظار چنين فرصتي بود يك سپاه كامل در اختيار خسرو دوم قرار داد و اين سپاه با كمك هواداران داخلي خسرو در جنگ سال 591 ميلادي بهرام را شكست و به شمال خاوري ايران فراري دادند و خسرو دوم بر تخت نشست. موريس كه بهترين سپاه خود را همراه خسرو دوم كرده بود از عهده اقوام «آوار» كه به قلمرو وي تعرض كرده بودند بر نيامد و با شورش نظاميان پادگان قسطنطنيه رو به رو، و 27 نوامبر سال 602 ميلادي هنگام فرار به سوي تيسفون براي گرفتن كمك از خسرو، كشته شد و فوكاس بر جاي او نشست.
با مرگ موريس، خسرو پرويز نه تنها از زير بار تعهداتي كه در قبال كمك موريس به او سپرده بود بيرون آمد بلكه به اجراي طرح هاي خود كه رساندن قلمرو ايران به زمان داريوش بزرگ بود افتاد و كشته شدن موريس را بهانه قرار داد و در سال 605 ميلادي به خونخواهي او از دو سو، قلمرو روم را مورد حمله قرار داد و آناتولي را تا دروازههاي قسطنطنيه ( استانبول ) و سوريه و فلسطين را تصرف و« شهربراز» ژنرال مشهور ايران را مأمور تصرف مصر كرد كه وي موفق به اين كار شد و اسكندريه به تصرف وي درآمد. ولي اين لشكركشيهاي غيرضروري سبب فرسودهگي نظاميان و ضعف هر دو امپراتوري و مآلا اضمحلال هر دو شد.
من نميخوام از اين برش تاريخي نتيجهگيري كنم، اما اين ماجراي فرار خسرو پرويز به روم شرقي و گرفتن كمك از موريس، حافظهي تاريخ معاصر مرا كنجكاو ميكند. براي شما اين ماجرا تكراري نيست؟! و آيا باز هم تكرار خواهد شد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر