سه‌شنبه، مهر ۸

امروز از پس تاريخ پديد آمده

þ بي‌نشان عزيز لطف كردند و آن كامنت هشدار دهنده‌اي كه پارسا خان براي‌شان گذاشته بودند را براي من هم ارسال كرده‌اند تا از اين ويروسي كه مثل سيانور براي جان كامپيوتر خطر دارد با خبر شوم. در كامنت مطلب قبل مي‌توانيد شرح آنرا بخوانيد. فقط بگويم كه اين ويروس همراه يك ايميل با Subject: A virtual card for you وارد سيستم شما مي‌شود، و اگر پيش از باز كردن آن‌را ديلت نكنيد، پشيماني سودي نخواهد داشت!

þ نمي‌دانم چرا مدام دوست دارم طرح قالبم را عوض كنم؟! اما بنظرم كرم بدي نيست! كرم خدا هم براي من كرم به ارمغان آورده!

þ چند وقتي‌ست شديداً به تاريخ تمدن‌هاي باستاني علاقه‌مند شده‌ام. البته قبلا هم علاقه داشتم و اطلاعات ناقصي جمع‌آوري كرده بودم، اما تاريخ مثل آينه است، كه هر بار در آن مي‌نگري تصوير تازه‌اي مي‌بيني. كتاب تاريخ تمدن‌هاي ويل دورانت واقعاً فوق العاده است. حدود يك ماه پيش كتاب كمبوجيه و دختر فرعون به دستم رسيد، اما نيمه‌كاره آن‌را از دست دادم، و حالا كه از صاحبش دوباره گرفته‌ام، با خواندن هر قسمتي از آن بيشتر حرص مي‌زنم براي خواندن قسمت‌هايي از تاريخ تمدن ويل دورانت.

ما تاريخ تمدن‌هاي باستاني را در دوره‌ايي از مدرسه خوانديم كه فقط مي‌شد آنرا حفظ كرد، نه تحليل و بررسي و مقايسه با زمانه‌ي خودمان، و بعد و قبل از وقوع جريانات تاريخ‌ساز. آنچه امروز مي‌خوانم شايد پيش‌تر هم مي‌دانستم، اما وقتي با زاويه‌ي ديد تازه‌ايي به وقايع مي‌نگرم، و خودم برخي مسايلي كه عموماً مطرح است، و بين همه‌ي ما كمابيش جاري‌ست را باز كاوي مي‌كنم، به حقيقت آنها بهتر پي مي‌برم.

مثلا هميشه گفته‌اند كه ايرانيان توانايي بالايي در جذب و هضم تمدن‌هاي جديد در خود دارند، و اسلام هم در ايران به همين طريق ايراني شده. اما اكنون كه براي كشف دليل اين رويكرد ايرانيان، به تاريخ نگاه دوباره‌ايي مي‌كنم، مي‌بينم اساساً خداي اعراب بسيار شبيه خداي ايرانيان باستان بوده. امروز اغلب ايرادها و اشكالاتي كه به عقايد اسلامي مي‌گيريم، و آنها را اصولاً زائيده اسلام مي‌دانيم، پيش از اسلام در ايران وجود داشته، و هيچ ربطي به اسلام يا فرهنگ عرب‌ها نداشته.

بهرحال اعراب از لحاظ فرهنگي فوق‌العاده عقب افتاده‌تر از ما بوده‌اند. خدايي كه آنها هزار و چهارصد سال پيش با آن مخالفت مي‌كردند، براي ما كاملا جا افتاده و معتبر بود. اما هميشه همين طور بوده؛ پيامبران براي بدعت و تحول در فرهنگ تقليدي و باستاني مردم قيام مي‌كردند، و تا حدي هم موفق بودند، اما در نهايت بعد از مرگ آنها، مردم در همان نقطه متوقف مي‌ماندند و بنيان‌هاي فرهنگي پيشين خود را از نو با ظاهري تازه مي‌ساختند.

يونانيان در افسانه‌سازي شهره‌ي تاريخ هستند، آنها براي هر چه كه بعيد و ناممكن مي‌نمود اسطوره مي‌ساختند، البته ايرانيان هم افسانه دارند، اما ايراني‌ها از آنجائيكه دروغ را بزرگ‌ترين گناه براي خود مي‌دانسته‌اند به شدت از افسانه‌سازي پرهيز داشته‌اند، بجز در مواردي نادر چون كوروش كبير. در مصر هم افسانه اصلا جاي‌گاهي در زندگي آنها نداشته، آنها يوناني‌ها را دروغ‌گوياني متكبر مي‌دانستند.

مي‌خواهم اين را بگويم؛ در ميان ملل و اقوام مختلف يونان افسانه‌هايي وجود داشته در مورد قومي كه سپاه جنگي آنها از زنان است. اين نشان مي‌دهد كه تا چه حد جنگيدن براي زنان را ناممكن مي‌دانسته‌اند. در مصر هم گرچه اين افسانه‌ها نمي‌پذيرفتند اما تا همين حد آن را امري غير ممكن مي‌دانستند. در ايران كه مطلقا زنان را جز براي زيبايي و نخ ريسي و قالي بافي و حفظ نسل نمي‌خواسته‌اند. اين شرايط در كل تمدن‌هاي شرقي وجود داشته، و در اين ميان اعراب متحجر تر از همه بودند.

اما در تاريخ اسلام مي‌خوانيم؛ زنان در جنگ‌هاي صدر اسلام و حتي پس از آن در پشت جبهه‌ي نبرد حضور داشته‌اند و اگر مردان بر زمين مي‌افتادند، آنها از برداشتن شمشير مردان‌شان دريغ نمي‌كردند. اين در حالي‌ست كه اعراب پيش از اسلام از تولد دختران‌شان شرمگين و توبه‌كار بودند.

ريشه‌يابي سطحي و محدود به دوره‌ي تاريخ اسلام در ايران، مانع از شناخت نگاه ايرانيان باستان به پديده‌هاي اطراف‌شان شده. پديده‌هايي كه امروز هم موضوع مسايل بنيادي جامعه ما هستند. ايراد از خود ماست، نه مخلوقات بي‌زباني چون دين يا فرهنگ.

اگر انسان را بعنوان موجودي اجتماعي در نظر بگيريم، اجتماعات انساني در هر تمدني مي‌توانند در مقايسه با يكديگر، همچون مقايسه جامعه فرضاً ميمون‌ها با فرضاً كبوتران باشد. يعني صرف نظر از فرديت انسان و شخصيتي كه هر فرد با خود همراه دارد، اگر او را بخواهيم با شاخصه‌ي فرهنگي جامعه متبوعش بشناسيم؛ فرهنگ‌ها نام حيوانات بر خود مي‌گيرند. مثلا فرض كنيد ما ايراني‌ها مي‌شويم ماهي قزل‌آلا، و اعراب مي‌شوند خروس. قصدم نام‌گذاري بر ملت‌هاي گوناگون نيست. هدف ديگري دارم.

اگر اين روش نگاه به جوامع انساني را بپذيريم، بايد اين را هم قبول كنيم؛ اگر خواهان انسانيتي عالي‌تر و كامل‌تر از اين هستيم بايد نوع حيوانيت‌مان را ارتقاء دهيم! و اين نوع حيوانيت نه امروز و ديروز بوجود آمده، كه فردا از ميان برود. ما ايرانيان پنج هزار سال قزل‌آلا بوده‌ايم، اگر با سرعت تحولات دنياي مدرن هر صد سال را فقط يك سال در نظر بگيريم، بايد پنجاه سال تلاش بي‌وقفه و سازمان يافته داشته باشيم تا در نهايت به حيوان بهتري بدل شويم!

من يقين دارم اين سوء ظن به اسلام و فرهنگ اعراب ــ كه علت تام و اصلي آنچه امروز هستيم را نفوذ و تحميل دين اسلام بر خود مي‌دانيم ــ ناشي از تاريخ ناشناسي ما است. ما قرن‌ها به همين صورت بوده‌ايم، مسماً آنچه امروز هستيم بسيار بيشتر منبعث از فرهنگ پنج هزار ساله است، تا اين هزار و چهار صد سال.

تكميل: اين سنت يا اعتقاد ديني مسلمانان در مورد تعدد زوجات تا چهار زن هم از سنت‌هاي باستاني ايرانيان است. هخامنشيان گرچه به تعداد روزهاي سال در حرمسراي خود زناني را نگه مي‌داشتند، اما تنها چهار زن رسمي مي‌توانستند داشته باشند كه البته اختياري بوده. مثلا كوروش يك همسر رسمي داشت به نام كاساندان؛ جدا از زنان حرمسراي خود، و داريوش چهار همسر رسمي داشت، كه سوگلي آنها آتوسا دختر كوروش كبير بود.

هیچ نظری موجود نیست: