شنبه، آذر ۱

شايد مي‌ني‌مال


همه‌ي عمرم لب ساحل بودم، در تمناي زيبايي و شكوه امواج دريا. اما هيچ‌گاه پا در آب نبردم، فكرش هم نكردم. ترسم از كوير شدن دريا بود!
* * * * * * * *

ساز شكسته؛ دگر از چه فغان نكني؟ ساز شكسته؛ غم دل تو بيان نكني!
اين آهنگ رو خيلي دوست دارم. «دلكش» مي‌خونه، اما آهنگساز رو نمي‌شناسم.

هیچ نظری موجود نیست: