همهي عمرم لب ساحل بودم، در تمناي زيبايي و شكوه امواج دريا. اما هيچگاه پا در آب نبردم، فكرش هم نكردم. ترسم از كوير شدن دريا بود!
ساز شكسته؛ دگر از چه فغان نكني؟ ساز شكسته؛ غم دل تو بيان نكني!
اين آهنگ رو خيلي دوست دارم. «دلكش» ميخونه، اما آهنگساز رو نميشناسم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر