جمعه، آبان ۳۰

احمق ساده‌لوح

هميشه براي كسب خوشبختي راه دور مي‌رويم. افكار و دلايل و براهين فلسفي، كه يعني اول تعيين كنيم و به توافق برسيم؛ اصلاً خوشبختي چيست و كجاست و كي به آن مي‌رسيم، و چه موانعي بر سر راه‌مان است، بعد حركتي مي‌كنيم براي خوشبختي. خوشبختي امري شدني‌ست، نه بودني!

* * * * * * * *

ــ يه خورده فكر هم نياز نداره، اولين چيزي كه به ذهنت رسيد بگو، اصلاً فكر نكن!
ــ يك با يك برابر است.
ــ اين كه اصل فلسفه‌ست، من رو ياد شعر «اگر يك با يك برابر بود» گلسرخي مي‌ندازه. نه جانم، فكر نكن، نيازي به رياضي و هندسه نداري. خب، حالا چي شد؟!
ــ خوشبختي فقط يه احساسه.
ــ مرده‌شوي هر چي حالت احساسي‌يه. كه هر چي مي‌كشيم از اين احساسه؛ تو همون لحظه‌اي كه باهاش ازدواج مي‌كني، همون‌جا ممكنه سه طلاق‌اش كني، اصلاً دست ما نيست كه؛ هوائي‌يه!.. نگاه كن.. تو براي خوشبختي نياز به هيچ مرجع و محلي براي تصميم‌گيري نداري، خودتي و خودت؛ تنهائي. خب، حالا چي مي‌گي.
ــ م‌م‌م... من حالا چي بگم؟!
ــ خاك تو سرت.. يك كلام بگو: من خوشبختم، قال قضيه رو بكن.. همين، فقط بايد بگي كه خوشبختي و تموم. ديگه فكر هيچي نكن! مي‌بيني، خيلي ساده بود، و تو اين همه خودت رو ديوونه كرده بودي و مي‌خواستي خودكشي كني.. خب، حالا بگو؟!
ــ ... من خوشبختم!
ــ تموم شد.. حالا فقط مونده تو كلاس‌هاي كسب خوشبختي ما شركت كني؛ خدا تومن پول بي‌زبون رو مي‌ريزي تو جيب من بدبخت، تا ديگه كاملاً خوشبخت‌ات كنم.. آفرين بچه‌ي حرف گوش كن!

هیچ نظری موجود نیست: