ما ايرانيها مردماني عيبجو بوديم، و در عصر حاضر سادهانگار و بيفكر هم شدهايم. عيبجوييهاي اخيرمان اغلب با ساده كردن موضوعات پيچيدهي انساني همراه است. از پيچيدهگيهاي خاص بشر غفلت ميكنيم و خيلي راحت و با خيالي آسوده و بيكنكاش از دلايل و عوامل انساني و طبيعي كه بر زندگي و تصميمات و قضاوتها و كلاً روان و روح و شخصيت انسان تأثير ميگذارند، براي ديگران رأي صادر ميكنيم؛ يا بقول جبران خليل: عيبجويي ميكنيم. (جبران خليل ميگويد هنر پارسيان عيبجويي است!) اين سادهانگاري يا بهزبان دقيقتر؛ تحويل دلايل به تك علتها، در اوج خود به عاليترين مدل ايدئولوژي شيطاني يا همان دگماتيسم بدل ميشود. اما اگر يك مقدار تخفيف درجه بدهيم و از لجاجت و پافشاريهاي ابلهانه و سادهانگارانهي آن بكاهيم، ميشود همان جزمانديشيي خودمان. حال شما كسي را در نظر بگيريد كه با همين استدلال ضعيف و بيپايه؛ كه فلاني انساني جزمانديش بود، بنابراين او بود كه سياست و تاريخ و ادبيات معاصر ايران را به اين پديدهي سستي آور مغز آلوده كرد، سعي دارد جزمانديشي ناگوار خود را ناباورانه بپوشاند. اما مسئله واقعاً پيچيدهتر از اين است كه تمام جزمانديشي و تفكرات دگماتيك معاصر ايران را به گردن كساني چون دكتر شريعتي بگذاريم، حتي اينكه او را مؤثر بناميم هم بنظر من چيزي را ثابت نميكند؛ چرا كه انسان ذاتاً مؤثر و متأثر است و گفتن اينكه فلاني در رواج آن پديدهي انساني زشت مؤثر بوده چيزي را ثابت نميكند. چرا كه انسانها مغلوب و اسير زمانهي خود هستند و اين استثناء ندارد، چيزي هم كه استثناء ندارد ديگر گفتن ندارد.
آري واقعيت اين است ما در دنياي پيچيده و به هم پيوستهاي زندگي ميكنيم، كه دلايل و عوامل مختلف در كنار هم در يك ستون و در رديفهاي مختلف جا گرفتهاند، تا در نهايت پديدههاي متفاوتي در زندگي و دنياي ما شكل واقعي به خود بگيرد. و اگر بخواهيم دكتر شريعتي را بعنوان مروج شيوهي تفكر و رفتار جزمانديشانه بگيريم، و به او نيز ختم كنيم، و يا خفيفتر از آن؛ او را مؤثر در تبليغ اين روش شيطاني بدانيم، بنظرم در حق او جفا كردهايم. اين روش چيزي جز همان استنباط به روش دگماتيك و تحويل دلايل به علل نيست. يعني همان چيزي كه منكر آن هستيم. ما با اين كار دستان پرتوان و نيرومند و متكثر دنيا را كوتاه كرده و فقط يكي را بعنوان علت روشن تمام مسائل ميگيريم. آيا داستان آن عرب كه در مسجد نشسته بود و به دنيا فحش و ناسزا ميگفت را شنيدهايد؟ حضرت علي او را كه ديد گفت مگر دنيا به تو چه آسيبي رسانده كه اينگونه آنرا به باد ناسزا گرفتهاي؟ مگر كسي تو را مجبور به بندهگي و اطاعت از دنيا كرده؟ ... حالا اين شده داستان ما و شريعتي. ميخواهيم خود را از اين ايدئولوژي شيطاني تبرئه كنيم و براي اين كار از همان روش جزمانديشي استفاده ميكنيم و مسائل پيچيده انساني را آنقدر ساده ميكنيم كه ديگر مجالي براي منطق و عقل باقي نميماند. و ما ميمانيم و همان دربند و اسيري كه بوديم.
طور ديگري هم ميشود ديد كه قضيه را روشنتر ميكند. فكر ميكنيد آب از چه وقت كشف شد؟ آيا پيش از اينكه دانشمندان شيميدان آب را بعنوان تركيب دو اتم هيدروژن و يك اكسيژن كشف نكرده بودند، انسانها آب نديده بودند و از آن نياشاميده بودند؟ خير، پيش از آن هم آب بوده و از ابتداي خلقت آب وجود داشته به عنوان اصليترين ماده زندگي. جزمانديشي هم پيش از اينكه ما آنرا بشناسيم و تعريفاش كنيم و درباره آن بحثهاي مفصل و كتابهاي علمي و فلسفي بنويسيم و بخوانيم، وجود داشته، فقط شناخته شده نبوده. انسان هميشه براي محكوم كردن رقباي فكري و مخالفان اعتقادي خود از روش نشاندن علت بجاي دليل استفاده ميكرده، و اين چيزي نيست كه شريعتي يا ماركس آنرا بوجود آورده باشند، و همين امروز و در تاريخ معاصران ايران و جهان متمدن غرب هم از اين روشها به سهولت استفاده ميشود و البته ايدئولوژي شيطاني هم روز به روز با پيشرفت علمي بشر براي شناخت او، پيچيدهتر و عميقتر عمل ميكند.
من يقين دارم كه شما هشيارانه قصد استفاده از اين روش دگماتيك را نداشتيد، و خود منكر اين شيوهي غيرانساني هستيد. و يقين دارم اگر ميتوانستيم الان نظر شريعتي را بپرسيم، واكنشي شبيه به من و شما داشت؛ من نميدانستم و زمانهي من آگاهي اينچنيني از اين روش نبود و همه اينگونه بودند و بدتر از من هم بودند و مخالفينام همهگي مرا به همين روش تخطئه ميكردند و خلاصه از اين حرفها. حالا شما به من پاسخ دهيد؛ فرق ميان ما و شريعتي كه ربع قرن اختلاف عصر زيستن و نوع نگاه به جهان داريم، در چيست؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر