سه‌شنبه، مرداد ۲۱

I Sure, We Dont Find Any Things In This Dark Ages

براي قرار گرفتن در جريان اين بحث، كافي‌ست به فهرست مطالب رجوع كنيد و به كامنت‌هاي دوست خوبم «غربتي» در مطلب «غر و نق» و همچنين توضيح و ايضاح‌هاي من و پاسخ‌هاي ايشان در مطلب قبلي در فهرست بالا رجوع كنيد. متشكرم.

سلام دوست من. متشكرم از اينكه بالاخره يك نفر پيدا شد كه به اين عصر ظلمت اشاره‌اي بكند. تاريخ شناسان اروپايي نام قرون وسطي را گذاشته‌اند Dark Ages و اين يعني عصر ظلمت. نكته‌ي بعد اينكه شما از دين من اطلاعي نداريد، من حتي نگفته‌ام كه مسلمانم، اما حالا مي‌گويم مسلمانم، ولي نمي‌دانم چرا بايد دين مرا با بقيه‌ي مسلمانان يكي كنيد. هر كس دين خودش را دارد، هر فردي. من انسان را موجودي به وسعت و عمق همه‌ي آنچه آفريدگار آفريده مي‌دانم، پس نمي‌توانم كسي را به بهانه يك اسم هر چند با مسما، با ديگران يكي كنم. اينرا گفتم چون شما صراحتا گفتيد: دين شما ... . من هيچ حرفي تاكنون در مورد اعتقاداتم نزده‌ام، خيال هم ندارم اعتقادي اگر هست، به اين صورت كه الان مخاطبم شما هستيد چيزي بيان كنم.

نكته‌ي بعد اينكه من اصلا قصد دفاع از هيچ ديني را ندارم، چه بسا اگر اين كار را بكنم بيشتر شما را از آن متنفر كنم. من اصلا در به در دنبال دليل نمي‌گردم، مسئله اين است كه تا كاملا به وجوه متفاوت يك شئ، موجود زنده، يا فكر و مسئله ذهني، دست پيدا نكنم، نمي‌توانم درباره‌ي آن قضاوت صحيحي داشته باشم. مخصوصا اگر بخواهم در مورد دين بصورت عام قضيه، قضاوت‌هاي آنچناني داشته باشم. اما يك اشتباه در برداشت؛ من آنچه گفتم اصلا توجيه نبود، گفتم كه شما داريد بحث فقهي و كلامي مي‌كنيد، براي اين بحث‌ها حداقل بايد دو طرف مسلمان باشند، و شما گفته‌ايد كه اعتقادي به اسلام نداريد، و ديگر اينكه اصلا ما براي اين بحث نمي‌كنيم كه اسلام را انساني كنيم، يا اينكه بگوييم اسلام انساني نيست، يا اينكه بگوييم نمي‌تواند بنياد و اساس مناسبي براي جامعه و حكومت باشد، اينها به ما هيچ ربطي ندارد كه چرا قانون رجم در اسلام هست و يا زنان نمي‌توانند با مردان به‌فرض كافر ازدواج كنند، يا اينكه چرا هر كه غير مسلمان است از حقوق اجتماعي حداقلي هم محروم مي‌شود. گفتم كه ما بعنوان هم‌درد و هموطن بايد سعي كنيم بجاي اينكه خود را در مقابل يك دين قرار دهيم كه معلوم نيست چه كسي وكيل و زبان آن است، و مجموعه‌ي گسترده‌اي از انسان‌ها را با انديشه‌هاي متفاوت و حتي موافق با ما شامل مي‌شود، بايد آنهايي كه از دين در جهت مكنونات قلبي خود بهره‌ي غير انساني مي‌برند را در مقابل اين سوال قرار دهيم؛ كه اصلا چرا بايد دين اساس حكومت باشد. بايد به اين نكته اشاره كنيم كه اصلا دين اين حق را كه ندارد هيچ، توان آنرا هم ندارد. گفتم كه اين را مي‌توان با نگاه تاريخي بيان كرد و البته شما به اين نگاه اشاره كرديد، اما بصورتي از حكومت پيامبر حرف مي‌زديد كه هر كسي نداند فكر مي‌كند شما مي‌خواهيد توجيه‌گر دخالت دين در حكومت باشيد. اين مطالبي كه شما گفتيد: «از همان روزي كه حضرت رسول حكومت ديني خود را آغاز كردند ... از همان روزي كه از يهودي‌هايي كه حاضر به اسلام آوردن نبودند باج سيبيل گرفتند...» خب اينها همان بهانه‌هايي است كه هم‌اكنون حكومت‌گران اسلام‌گراي قدرت‌طلب بيان مي‌كنند. نمي‌دانم، مگر ما نمي‌خواهيم از اين عصر ظلمت خارج شويم، اين نشد كه حرف‌ها و بهانه‌هاي آنها را تكرار كنيم، پس ما چه چيزي را مي‌خواهيم از ميان برداريم؛ دين يا حكومت ديني.

دوست عزيز ما نمي‌توانيم با دين مخالف باشيم، چون كار بيهوده‌اي‌ست. لائيك‌ترين جامعه امروزي را كه ببينيد در صد بالايي از مردم دين‌داراني هستند كه سخت بر آن پافشاري مي‌كنند. بگذاريد براي‌تان مثالي بزنم، كه گرچه از سؤتعبير احتمالي آن مي‌ترسم اما مي‌گويم، به اميد اينكه شما هم باور داشته باشيد كه در مثل هيچ جاي مناقشه نيست. مي‌خواهم شما را ببرم به آن جامعه‌اي كه بر حداقل ايده‌آل‌هاي من منطبق است. در اين جامعه افرادي زندگي مي‌كنند با هر گونه اعتقادات شخصي كه طبيعت هر انساني است، اما اين نه تنها به نظام اجتماعي مربوط نيست كه حتي به جز در حالت تفاهم، به افراد ديگري كه در اين جامعه زندگي مي‌كنند هم مربوط نيست. بنابراين در اين جامعه من هم كه پيرو اعتقادات غير انساني‌ايي هستم كه شما از آنها حرف مي‌زنيد، مي‌توانم با آرامش زندگي كنم، و به اعتقاداتم عمل كنم. حال فكر كنيد بنا بر اين اصول اعتقادي من امروز فرزند دخترم به دنيا آمده مي‌خواهم او را ــ زبونم لال، زبونم لال، قربونش هم مي‌رم ــ زنده به گور كنم. پس تا اينجا من انسان كاملا دين‌داري بوده‌ام و به اعتقاداتم عمل كرده‌ام. اما اين دليل نمي‌شود از مجازات‌هاي اجتماعي كه قانون بعنوان بنياد نظم اجتماعي براي من در نظر گرفته بگريزم. در اين جامعه كسي نبايد، و اين حق را ندارد كه مانع از عمل به اعتقادات فرد ديگري شود، هر چند آن اعتقادات مخالف قانون باشد، اما او هم بايد بداند كه بعد از ارتكاب به هر عمل خلاف قانوني مجازات خواهد، و ديگر كسي نمي‌گويد او به فلان دين بعنوان دين رسمي و قانوني عمل كرده. در اين جامعه هم مي‌توان مكلف بود هم مسئول.

دوست عزيز ما نمي‌توانيم در مقابل دين‌داري مردم بايستيم، چه، انسان‌ها حتي به اعتقاد بي‌دين‌ترين دانشمندان انسان‌شناس به چيزي نياز دارند تا ترس و تنهايي خود را التيام دهند. مسئله از آن جائي مشكل‌ساز مي‌شود كه اعتقادات من بعنوان يك دين‌دار بخواهد اساس و پايه‌ي يك جامعه را بعنوان عامل نظم اجتماعي تشكيل دهند. اين بسيار شبيه به همان حكومت‌هاي خودكامه‌ي سلطنتي است كه بنظرم شما با آن موافق هستيد و براي زمانه ما لازم مي‌دانيد!

خيلي حرف زدم و مجبورم اينبار هم در وبلاگ خودم اينرا بگزارم. همين‌جا از اينكه از پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي شما طفره مي‌روم واقعا پوزش مي‌خواهم، چون بنظرم كار بيهوده‌ايست. مگر شما مامور تفتيش عقايد هستيد!؟ در پايان اميدوارم هميشه همان‌طور باشم كه گفتيد: تابو شكني كنيد. شك كنيد و دوباره بيآموزيد... خوش باشيد. ... خسته از قرون تاريكي از عصر ظلمت.

فقط با عرض معذرت يك نكته‌ي نه چندان مربوط، اما مهم را بايد بگويم. كوتاه مي‌كنم؛ بنظرم الان ديگر چيزي به نام دين‌دار اگر قرار باشد در مقابل بي‌دين يا كافر قرار بگيرد، اصلا هيچ محلي از اعراب ندارد، چرا كه عصر پيامبران و معجزات‌شان، چه ايمان داشته باشيم چه نه، ديگر به سر آمده. در طول تاريخ اديان، كافران هيچ‌گاه بي‌دين نبودند، اما چون در مقابل مدعيان پيامبري مي‌ايستادند، از ناحيه پيروان مدعيان پيامبري بعنوان كافر شناخته مي‌شدند. خب امروز كه نسل پيامبران جاي‌اش را به عقل و تدبير و تجربه‌ي نسل بشر داده، و علم و تكنولوژي هم با معجزات آنها شانه به شانه مي‌زند، ديگر چيزي بعنوان كافر به آن معناي عصر پيامبران هم هيچ محلي از اعراب ندارد. كافر مي‌خواهد در مقابل كدام پيامبر بيايستد؟! با اين شرايط تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل!
پيوست : وبلاگ امير فرشاد ابراهيمي بعد از يك ماه به‌روز شد: ديكتاتوري جهل و سركوب خامنه‌اي مرا نيز به ترك وطن واداشت. ...

هیچ نظری موجود نیست: