شنبه، مهر ۲۶

حكومت وبلاگ‌ها

آيا هر وبلاگي را نماينده‌ي يك شخص واقعي در دنياي مجازي مي‌دانيم؟ آيا هيچ محدوديت خاص و يا پيش‌فرضي براي احتساب يك ايراني بعنوان يك وبلاگ‌نويس داريم؟ آيا مي‌توان با ديدن ظاهر يك فرد، يا گفت و شنود با او، و يا حتي با اقرار فرد به وبلاگ‌نويسي، او را در زمره‌ي جامعه‌ي وبلاگ‌نويسان محسوب كرد؟

از نظر حقوقي خير، اما يك دوست حرف مرا باور مي‌كند، كه مثلاً من وبلاگ مي‌نويسم. با وجود تمام تفاوت‌هايي كه دنياي مجازي وبلاگ‌ها با دنياي واقعي و روزمره‌ي ما دارد، اما من اين تفاوت‌ها را كاملا ظاهري و فقط بخاطر ديدگاه تنگ‌نظرانه‌ي خاص دنياي واقعي مي‌دانم. اين دنياي مجازي وقتي بي‌شباهت به دنياي واقعي مي‌شود، كه ما بخواهيم افرادي كه پشت اين معاني و مفاهيم مجازي بازي‌گر اصلي هستند را در دنياي واقعي شناسائي كنيم، و مثلاً بگوييم نويسنده‌ي فلان وبلاگ در صنف نانوايان است، و يا نويسنده‌ي فلان وبلاگ از طبقه متوسط جامعه است. اما اين روش شناسائي اصلاً صحيح نيست.

جامعه‌ي وبلاگ‌ها را مي‌توان، و بايد فارغ از دسته‌بندي‌هاي دنياي واقعي تشريح كرد. دنياي وبلاگ‌ها شامل قسمتي از دنياي واقعي ما نمي‌شود، بلكه خود مي‌تواند در جايگاهي هم‌سطح دنياي واقعي انسان‌ها قرار گيرد. به اين معنا كه دنياي وبلاگ‌ها دنياي انسان‌هاي مجازي است. و اين انسان‌هاي مجازي گرچه حقيقتاً تناسب غير قابل انكاري با دنياي واقعي خود دارند، اما نمي‌توانند و نبايد از قوانين دنياي واقعي خود پيروي كنند. اساساً فايده‌ي وبلاگ‌ها به همين است؛ ارزش‌ها و قضاوت‌ها و انتخاب‌ها، بي محاسبه‌ي برخي محدوديت‌هاي خاص دنياي واقعي يا حتي دل‌بسته‌گي‌هاي معمولي ما در دنياي واقعي بروز و ظهور مي‌يابد. (محدوديت‌هاي اقتصادي، ارزش‌گزاري‌هاي سنتي، تعلق به طبقه‌ي اجتماعي خاص، حساسيت‌هاي سياسي، و حتي ملي)

با اين نگاه به جامعه‌ي وبلاگ‌ها، هر وبلاگ بعنوان يك شهروندي وبلاگي محسوب مي‌شود، كه مي‌تواند با تدارك زمينه‌هاي اشتراك و افتراق با ديگر شهروندان اين جامعه تشكيل يك انجمن وبلاگي بدهد. اين وجوه اشتراك و افتراق اصلاً ارتباطي به زمينه‌هاي فكري، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و حتي ملي، كه در دنياي واقعي قابل تصور هستند، ندارد. بلكه بايد زمينه‌هاي همكاري تازه‌اي را بيابيم براي تشكيل هر انجمن، بصورتي كه نقطه‌ي اثر اين فعاليت‌ها مستقيما و بي‌واسطه در خود اين دنياي مجازي باشد.

آنچه باعث مي‌شود ما ايراني‌ها در وبلاگستان هم نسبت‌هاي آشكاري با دنياي واقعي برقرار كنيم، به علت محدوديت‌هايي است كه در دنياي واقعي ما وجود دارد و اجازه‌ي تشكيل انجمن‌هاي مستقل و تأثيرگزار بر جامعه‌ي واقعي را نمي‌دهد، و اين محدوديت باعث فشار بر ديگر وجوه زندگي ما شده. امروز شايد بتوانيم با برقراري ارتباط‌هاي واقعي در دنياي مجازي وبلاگ‌ها، هم فعاليت‌هاي اجتماعي دنياي واقعي خود را تسهيل كنيم، و هم به دنياي وبلاگ‌ها رونق و اعتباري مصنوعي و توخالي بدهيم، اما اين روند هرگز تداوم نخواهد داشت، و روزي باعث ورشكسته‌گي اعتبار هر دوي آنها خواهد شد.

در جامعه‌ي وبلاگ‌ها بخاطر ارتباط سريع و تقريباً نامحدودي كه وجود دارد، مي‌توان آنچه را كه بعنوان پديده‌اي فراتر از دموكراسي انتخابات و حتي انجمن‌هاي مستقل مردمي، در اروپا و آمريكا تمرين مي‌شود را، ما نيز در دنياي مجازي خود، از هم‌اكنون كه جامعه‌ي واقعي ما براي پذيرش اصول اوليه‌ي دموكراسي با مشكل مواجه است، تمرين كنيم. اين دموكراسي فرد است، ديگر انتخابات و احزاب و تشكل‌هاي مستقل مردمي گوناگوني كه در جامعه بوجود مي‌آيد هم كارساز نيست، و هر فرد داراي ارزش و اعتبار يك رئيس جمهور است، كه مي‌توانند به يك اندازه او بر جامعه تأثيرگزار باشد. اين اتفاقي است كه بايد در جامعه‌ي وبلاگ‌ها تمرين كنيم.

از موضوع مدنظرم دور شدم؛ مي‌خواستم بپرسم: آيا با اين تفاصيل مي‌توان براي جامعه‌ي وبلاگ‌ها يك رئيس جمهور انتخاب كرد؟ و كابينه و مجلس تشكيل داد؟ و قاضي هم دعواهاي مردمي، و مردم - مسئولان را حل و فصل كند؟

بوجود آمدن هر ساز و كاري در جامعه، بي احساس نياز دروني شهروندان نسبت به آن، و تشكيل زمينه‌هاي فكري و فرهنگي آن، نمي‌تواند مفيد باشد، و حتي باعث تخريب فضاي سالم (و گرچه عقب افتاده‌ي) جامعه مي‌شود. حتي اگر از اين قانون طبيعي جامعه (كه پيش‌تر گفتم) بگذريم، بايد گفت كه شكل‌گيري اندام يك جامعه نياز به يك تقدم و تأخر دارد، كه با تشكيل انجمن وبلاگ‌نويسان اين ترتيب رعايت نشده. با كدام حزب مجازي و تشكل مجازي سياسي - اجتماعي، اكنون وبلاگ‌ها صاحب يك دولت شده‌اند كه نام خود را ــ محترمانه ــ انجمن وبلاگ‌نويسان گذاشته؟ اين كه مي‌گويم دولت، واضح است؛ چون جامعه‌ي وبلاگ‌نويسان را مي‌توان در مقامي برابر با يك جامعه‌ي واقعي نشاند كه بايد صاحب يك دولت سياسي باشد (گفتم كه وبلاگ‌ها داراي هيچ پيش زمينه‌اي در دنياي واقعي نيستند، بنابراين نمي‌توان آنها را متعلق به طبقه و صنفي خاص از جامعه‌ي واقعي دانست)، بنابراين انجمن وبلاگ نويسان هم در جايگاه دولت فراگير جامعه‌ي مجازي قرار مي‌گيرد، بي‌آنكه در درون اين جامعه‌ي مجازي، انجمن و حزبي مجازي و مستقل و تأثيرگزار بر اين جامعه بطور بالفعل شكل گرفته باشد.

اگر از بي‌نيازي جامعه‌ي وبلاگ‌ها به دولت بگذريم، و از نهايت آرزوي ــ خير ــ اين دولت براي متشكل كردن وبلاگ‌ها، كه نهايتا در عمل نتيجه‌اي معكوس خواهد داد هم بگذريم، بايد به اين نكته اشاره كرد؛ تفاوتي كه دنياي مجازي با دنياي واقعي، در ايجاد ارتباط نزديك و بي‌واسطه و سريع دارد، اين اجازه را به شهروندان وبلاگي مي‌هد كه بدون كسب تجربه‌ي دموكراسي انتخاباتي و حزبي و انجمن‌هاي مستقل مردمي، به يكباره دموكراسي فردي را تجربه كنند، كه اصلا نيازي به شكل‌گيري دولت ندارد، و اگر اين دولت خيلي تلاش كند، تنها مي‌تواند سد راه گسترش اين دموكراسي نباشد، نه مؤثر در رواج آن.

اما پيشنهاد من اين است كه مؤسسان اين دولت براي بيهوده و بي‌ثمر نبودن فعاليت‌شان (كه بنظر من كلاً اين‌گونه فعاليت‌ها براي تأثيرگزاري در دنياي واقعي است نه مجازي) ، تشكيل انجمني كوچك در درون جامعه وبلاگ‌ها بدهند، و اهداف خود را براي تأثيرگزاري بر همين جامعه مجازي وبلاگ‌ها پايه‌ريزي كنند، كه واقعاً اين جامعه‌ي نوپاي ما داراي ضعف‌هاي بي‌شماري است، اما مطلقاً نيازي به دولت و مجلس و قاضي ندارد.

هیچ نظری موجود نیست: