اينترنت با اين روزآمدي و تحولپذيري و فضاي بازش، در جامعهي بستهي ما، بايد بيشتر مورد توجه قشر فرهيخته و دانشگاهي باشد، درحاليكه انگار اصلاً اينطور نيست. در واقع همان نگاهي كه مردم عامي به اينترنت ــ بهعنوان يك وسيلهي سرگرمي و تجملي ــ دارند، در ميان قشر دانشآموخته هم چيزي بيش از تفريح و تفاخر و مد روز بودن نيست. اينرا ميگويم، بهخاطر ديداري تصادفي كه با يكي از گردانندهگان روزنامهي تجدد داشتم. خيلي اتفاقي در اتوبوس ديدماش و بدون هيچ سابقهي ديداري و آشنائي، و تنها با كمك شمّ دانشجوئيام ــ كه ديرزماني بود بهكار نيامده بود ــ متوجه شدم كه بايد اين پسرك جوان با اين تهريش و روزنامهي كپي شدهي در دستاش، كارهاي باشد. سر گفتوگو را كه بازكردم، ديدم از عوامل اجرائي روزنامهي تجدد است و دستاش در كار.
مدام حرفاش اين بود كه در كارمان سنگاندازي ميكنند و هنوز نتوانستهايم جواز نشر سراسري و روي دكهي عمومي را بگيريم. گفتم؛ سنگاندازي از كجا؟ از وزارت علوم؟ گفت: نه! از قوهي قضائيه. گفتم؛ قصاص قبل از جنايت ميكنند! حتي قطع روزنامه را هم تعيين كردهاند، درحاليكه هنوز جوازش را ندارند. ميگفت؛ در اندازهي همان روزنامهي گوناگون است. انتظار ندارند؛ حتي يك هفته دوام بياورد ــ با اين شرايط سخت شبهقانوني كه هست ــ اما حاضر نيستند بهصورت هفتهنامه يا در ابتدا محدود و بهتدريج گسترشيافته منتشر كنند. ميگويم؛ آخر يك نشريهي دانشجوئي كه نبايد راضي شود روزنامهاش بهجاي لفاف لبو و قيف تخمه استفاده شود؟ دانش در جامعهي ما فراگير نيست، مال خواص است. نشريهي دانشجوئي هم اگر ميخواهد ذات دانشگاهياش را داشته باشد، يقيناً نميتواند روي دكهي روزنامهفروشيها جائي بيابد. ميگويد: آقاي پيمان عارف (فكر كنم سردبير باشد) بلند پرواز است و ميخواهد خيلي كوبنده و سريع و جنجالي و در عينحال حرفهاي باشيم. ميخواهند از يك تبصره براي نشر عمومي و سراسريي روزنامه استفاده كنند، (و در همين زمينه هم كارشكني ميشود) و براي كار روزنامه هم بيش از يك ميليون تومان روي هم جمع كردهاند!
تصورش را بكنيد؛ با يك ميليون تومان مگر چهكاري ميشود در روزنامه كرد؟! هيچ يا اندك! اما همين را بياوريد در دنياي مجازي، و فكر كنيد؛ تا كجا ميشود پيش رفت؟ با اين جامعهي دانشجوئي كه قريب به اتفاقشان به اينترنت دسترسي دارند، و حتماً در آينده بيشتر گسترش مييابد، و باوجود اين شرايط سخت و محدود فعاليت دانشجويان، چرا نبايد بهفكر يك نشريهي حرفهايي دانشجوئي در اينترنت باشند؟ چيزي كه مدتيست دربارهي آن ميخوانيم. چند وقت پيش در روزنامهي شرق دربارهاش خوانديم از يونس شكرخواه. پيشتر هم حرفاش بوده و البته من كمتر در اينباره اطلاع دارم. اما ميدانم كه اينكار بهخاطر محدوديتهاي مالياش، بهسختي از تئوري به فعل درميآيد. خب، با اين اوضاع ميتوان با يك فعاليت دانشجوئي آغاز كرد. و همين روزنامهي دانشجوئيي تجدد ــ كه ميخواهد اولين روزنامهي سراسريي دانشجوئي باشد اگر خدايان ايران بگزارند (!) ــ مقدمهي بسيار خوبي ميشود براي پيگيري روزنامههاي اينترنتي در ايران. اما تا جائي كه من مطلع شدم، متاسفانه اين ديدگاه نزد هيچيك از اين دانشجويان نبود. بهرحال اميدوارم موفق باشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر