خرس مهربان عزيز در ادامهي مطلب قبلام برام يه نامه نوشته. هميشه نامه رو نسبت به كامنت ترجيح ميدم. اگر موس رو حركت بديد و بزاريد روي لينكي كه زير همين مطلب به شكل نامهست، يه تايتل ميبينيد كه نوشته: «قاصدك پر پرواز نداره، اما سبكبال ميپره!» اين باور منه؛ نامهها صميمي و دوستداشتني و بيتكلف هستند، چون خصوصياند. و لذت خواندن نامههاي خصوصيي ديگران هم، به اندازهي هوس سرك كشيدن در حجلهي عروس و داماد، جذابيت داره! بنابراين از خرس مهربان ميخواهم كه با در نظر گرفتن اين همه انگيزهي رواني، عذر تقصير من رو بپذيرن و ببخشند كه نامهشون رو اينجا ميزارم. اميدوارم اين كارم باعث نشه كه ايشون ارسال نامههاي دوستانهشون رو ترك كنن. متشكرم. و نامهي خرس مهربان عزيز:
سلام . دوست عزيز . خسته نباشين . فكر ميكنم كه آيا اگر راست افراطي پيروز شود و دوباره دور جديدي از سركوب شروع شود آيا خواهيم توانست دوباره بنويسيم . اميد كه اينگونه نباشد و ما به سوي دموكراسي و آزادي برويم آرزو[ئي] كه محال نيست . از مطالب زيبايتان و انتخابهاي متنوعتان هميشه استفاده ميكنم دستتون درد نكند.
من فكر نميكنم بعد از انتخابات سركوبي در كار باشه. يعني اگر باشه مربوط به ما نيست. آره! نمايندههاي مجلس، روزنامهنگارها، فعالان سياسي و ... اينها بيشتر تحت فشار قرار ميگيرن. اما من فكر ميكنم؛ تا حالا اگر در ايران فقط كساني كه پول داشتن از تمام امكانات رفاهي و آزاديهاي اجتماعي برخوردار بودن، از اين به بعد اين سطح برخورداريها بيشتر از قبل به طبقهي متوسط جامعه نزديك ميشه. چون اين محافظهكاران خودشون ميدونند كه بايد شكم و زير شكم مردم رو سير كنند! و اگر اين كار رو هم نتونن انجام بدهند، ديگه هيچ محلي براي ابراز وجود ندارند. (يعني اگر اين هم ازشون برنياد كه از اونهائي كه اينهمه بهشون فحش دادن ــ اصلاحطلبان ــ هم كمتر ميشن) نبايد خيلي هم بدبين بود. من معتقدم يكي از زمينههاي بوجود آمدن دوم خرداد، امكانات رفاهي و تجهيزات زندهگي مدرن و امروزياي بود كه در زمان رفسنجاني وارد ايران شد. بعد از اين هم محافظهكاران همين روند رو دوباره از سر ميگيرند. و گرچه عدهاي به زندان خواهند رفت و بيخبر سر از بهشت زهرا درميآورند (اتفاقاتي كه تاريخ ايران هميشه از اونها پر بوده)، اما همين توسعهي امكاتات رفاهي و مدرن باعث بوجود آمدن يك قشر عظيمتري از تجددخواهان با افكار و معيارهاي امروزي و مدرن ميشه، و من مطمئنام همين وبلاگهاي ساده و كم رونق، اما پرتعداد و متكثر و آزاد و فردگرا و خويشتندار و نقدپذير و شجاع و عاطفي و بهروز (و خصوصا بهروز)، بهترين نقش رو ميتونن در آيندهي ايران بازي كنن... بهرحال خورشيد بدون ما هم طلوع ميكنه! بايد كاري كرد كه وابسته به شخص و گروه و نسلي خاص نباشه. كاري كه همه در هر زماني و با هر شرايط و طرز فكر و معيار متفاوت اخلاقي و سليقههاي شخصي بتونن ادامهاش بدن. اين همون فكر و انگيزهاييه كه باعث ميشه در همكاريم با آقاي پاريزي شك نكنم. چون اين كار وابسته به ما نيست. اگر تهران زلزله بياد و همهي ما (دور از جون آقاي پاريزي) بريم زير آوار، باز هم كار ادامه پيدا ميكنه. هيچ فرقي نميكنه؛ چه كساني ادامه ميدن، و چقدر با من و شما همفكر و همعقيدهاند!؟ مهم اينه كه خورشيد بخت ايران رو به بخت سرنگون خودمون گره نزنيم. در اين مورد حرف زياد دارم و مسئلهي لينكستون هم مسئلهي همه ماست؛ همه. بعداً در مورد لينكستون بيشتر مينويسم و خواهش ميكنم ديگران هم نظر و انتقاد و پيشنهادي اگر دارن، بنويسند و براي «گروه موضوعي لينكستون» دنبالينك بزارن. مطمئن باشيد مورد توجه قرار ميگيره. اين يه فضاي باز و آزاده؛ ببينيد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر