برخي تاريخنگاران از افسانهي وجود قومي در بيش از سه هزار سال پيش گفتهاند كه داراي لشكري از زنان رزمنده و جنگجو بودند، و گفته شده كه بر بسياري از لشكريان قدرتمند و مردانهي دوران خود پيروز شدهاند. در همين افسانهها گفته شده كه خداي آنها زني بوده با لباس جنگي، و به همين دليل لشكري از زنان زرهپوش داشتهاند! گرچه جنگجوئيي زنان عجيب است ــ آن هم در آن زمان ــ اما اين مسئله كه در تاريخ باستان، مردمان خود را شبيه به خدايانشان ميساختند اصلاً جاي تعجب ندارد. بنظر من اصل اين تفكر اسلامي ما كه ميگوييم؛ خداوند آدم را از روي خود آفريد، هم از همينجا ناشي ميشود. اين انتظاري بوده كه بشر ماقبل عصر مدرنيسم از خداوند (بطور عام) داشته، و بنابراين ميكوشيده خود را همچون او ــ و تصوري كه از او داشته ــ بپروراند. اما اگر امروز هم بخواهيم همين انتظار را از خدا (و در واقع از مردم خداپرست) داشته باشيم، اشتباه كردهايم. امروز ديگر خدا، خداست. هيچ تفاوتي ميان خداي اعراب (الله) با خداي ايرانيان (اهورا مزدا)، و خداي مسيحيان (گيرم تثليث) با خداي يهوديان (يهوه)، وجود ندارد. اگر «فرهنگ و تمدن چهل تكه» را بپذيريم، خداي چهل تكهاي كه هر گوشه از آن متعلق به فرهنگ و تمدني از باستان تا مدرن است هم بايد بپذيريم. خدايي كه در طول قرون متمادي چنان سيال و گسترده شده كه يگانهگي خود را عملا ثابت كرده. گفتن اين حرف كه ما از زماني كه خداي اعراب را پرستيديم، دچار اضمحلال و شكست شديم (گرچه شايد داراي بنيان منطقي و تاريخي باشد) بنابراين امروز همان خداي ايراني خود را بايد بپرستيم، كاملا بياساس است. امروز ديگر خدا، خداست، ايراني و عرب و غيره تنها يك فريب است!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر