پنجشنبه، شهریور ۲۷

منافع ملي ، آزادي فردي

نمي‌دانم كشورهاي اروپايي براي منافع ملي خود تعريفي دارند يا نه، كه اينگونه قوي و شايسته سالارانه از آن دفاع كرده و همه جا در پي آن هستند و آحاد جامعه در تمام شئونات زندگي، رعايت آنرا در دستور كار خود دارند، و بسيار جالب است كه خيلي كم درباره‌ي آن حرف مي‌زنند (به عكس ما ايراني‌ها) درحالي‌كه لحظه لحظه‌ي زندگي خود را معطوف به آن كرده‌اند. دقيقا مثل عارف عاشقي كه به هر كجا مي‌نگرد روي خوب يارش بيند و اگر بپرسي او كيست جوابي ندارد!

بنظر من «منافع ملي» گرچه داراي وجوه گسترده‌اي از نيازهاي مادي بشر است، اما بخاطر پيچيده‌گي و ارتباط مستقيم با نيازهاي بشري، كاملاً سواي از ديگر تعاريف علم جامعه شناسي است. يعني قابل تعريف نيست؛ تعريفي جامع و مانع از آن وجود ندارد. تعريفي كه نه تنها براي ملت‌هاي متفاوت كارساز باشد، بلكه براي فرضاً يك كشور مستقل چون ايران در اعصار مختلف يگانه باشد. گفتم اعصار؛ متوجه شدم در زمانه ما كه به كل از آن پرت هستيم، ساعت‌ها و دقايق هم تعيين كننده هستند!

پس بايد از تعريف آن بگذريم. اما راه ديگر بجاي تعريف ، تشخيص است. اروپايي‌ها منافع ملي خود را تعريف نمي‌كنند؛ اگر قرار بود بر اين بود، بايد همچون ما سياستمداران و متفكران و صاحب‌نظران روز و شب خود را صرف آن مي‌كردند، و آنگاه مردم تعريف آنها را مي‌يافتند و موضوع از سطح كلان خود به سطحي جزئي و خاص وارد مي‌شد، و آن خصيصه‌ي ذاتي منافع ملي كه همانا اقبال عمومي و وحدت ملي و توافق نظري و عملي است، از ميان مي‌رفت. اين همان اتفاقي‌ست كه در ايران رخ داده. يعني اين‌قدر براي كاري نافرجام اما قابل ستايش ــ يعني تعريف منافع ملي ــ بحث و نظرخواهي مي‌كنيم كه هويت ذاتي آن از بين مي‌رود؛ در واقع تعريف منافع ملي به آراء عمومي گذاشته شده، و يقيناً اختلافات زياد مي‌شود، و .. ديگر منافع ملي به منافع افراد بدل مي‌شود.

منظورم اين نيست كه ذاتاً آراء عمومي بد است، اما هر خير و شري در دنياي ما نسبت به برخي موقعيت‌ها و شرايط، كاركرد ذاتي خود را از دست مي‌دهند. اشتباه در تشخيص منافع ملي از جايي شروع مي‌شود كه اولاً تصور اشتباهي از انسان بعنوان موجودي اجتماعي داريم، و دوم اينكه منافع ملي اين‌قدر گسترده و پيچيده و سيال است كه نمي‌توان با روش جمع‌آوري اطلاعات آنرا تشخيص داد، بلكه بايد گفت چه چيزي جز منافع ملي نيست.

براي توضيح يك مثال خيلي ساده مي‌زنم تا روشن شود؛ نانوايي‌ها را ديده‌ايد كه داراي دو صف هستند؛ يكي براي يك دانه‌ايي‌ها و دومي براي ديگران. اين يك نمونه‌ي خرد از منافع كلان ملي است. حال در نظر بگيريد صف يك ناني بلندتر از صف چندتائي باشد. آيا شما باز هم براي يك نان در صف يكي‌تائي مي‌ايستيد؟ منافع فردي اقتضاء مي‌كند در صف چندتائي بايستيد كه خلوت‌تر است. اين هم يك نمونه از منافع فردي كه عملا براي آن تعريفي در منافع جمعي مشتريان نانوائي وجود ندارد.

در اين مثال ابتدا منافع گروهي بخوبي پاسخ‌گوي شرايط موجود و ارضاء كننده‌ي نياز‌هاي فردي است. اما هميشه مشكلات منافع ملي از جائي آغاز مي‌شود كه طبق سنت اين دنيا و تاريخ آن، جامعه‌ي انساني به نحوي سيال و بي‌شكل، مدام در تغيير و دگرديسي، كارايي منافع ملي را به چالش مي‌طلبد. علت‌العلل آن هم از تعبير اشتباه ما از نيازهاي انساني است. ما اصل را بر اجتماعي بودن انسان مي‌گذاريم و سعي مي‌كنيم با شكل دادن به جامعه ــ نه تنها بعنوان اساس زندگي كه بعنوان هدف و نهايت خلقت ــ ، فرد انسان را تعريف كنيم ــ بعنوان موجودي ضابطه‌مند در جامعه ــ. درحاليكه انسان هيچ‌گاه موجودي اجتماعي و قانون‌مند نبوده و نيست، بلكه اجتماعي شده! انسان مجبور به زندگي در كنار ديگران شد، چون توانائي برآورده كردن نيازهاي خود را به تنهايي نداشت. امروزه مي‌بينيم تعريف استقلال كشورها هم دگرگون شده، و تعريف امروز استقلال، ديروز به‌معناي وابستگي بود! فرد بشر هم به همين صورت مجبور شد ظاهر خود را تغيير دهد و خود را با مطابق ميل ديگران ظاهرسازي كند! اما انسان ذاتاً در جستجوي فرديت خود است و اعتلاي خود را در آن مي‌بيند، و اين با ديدگاه ما در تشخيص و تعيين منافع ملي، دير يا زود در تضاد قرار خواهد گرفت.

راه‌كاري كه براي رفع اين انسداد و تشخيص صحيح وجود دارد؛ بجاي اينكه بگوييم چه چيز در منافع ملي هست، بگوييم چه چيزي نيست. ديده‌ايد كه در تفسير و توضيح آزادي‌هاي فردي در جامعه مي‌گويند، مردم آزاد هستند مگر غير از آن ثابت شود. يا مثلاً؛ اصل بر برائت است. اين تعريف‌ها خود ناشي از آن نگاهي است كه به انسان داريم؛ بعنوان موجودي متكي به فرديت خود، كه بايد جامعه در خدمت تعالي شخصيت او باشد، و ظاهر فرديت او نيز مخل نظم اجتماعي نشود. مي‌دانيد چرا در ايران استعدادها به حدر مي‌روند؟ چون جامعه براي تعالي خود برنامه‌ريزي شده نه رشد فردي آحاد جامعه. و مي‌دانيد چرا افراد نه تنها در جهت تقويت منافع ملي حركتي نمي‌كنند، مدام هم در پي نقض آن هستند؟ چون بدنبال تعالي شخصيت و فرديت ذاتي خود هستند نه رشد اجتماعي. اين واقعيتي‌ست كه در تمام دنيا ــ چه جهان اول و چه سوم ــ وجود دارد و ابطال ناپذير است، اما آنچه كمال منافع ملي را در كشورهاي پيشرفته‌ي غربي موجب مي‌شود؛ تعيين منافع ملي در راستاي حفظ منافع فردي است.

كوتاه سخن اينكه؛ منافع كلان ملي از حفظ فرديت انساني و تقويت آن، و برپايي منافع خرد اجتماعي و ايجاد روابط سالم با يكديگر، حاصل مي‌شود. تلاش براي گنجاندن منافع ملي در قالب تعريفي خاص، اشتباه محض و موجب خسران يك ملت است. منافع ملي را بايد تشخيص داد، و راه‌ش هم در احياء فرديت آحاد جامعه است؛ يعني آزادي فردي. تا منافع ملي به وجوهي از منافع فردي ملت بدل شود.

هیچ نظری موجود نیست: