دوشنبه، تیر ۱۵

اتو ره‌آگل، ويروس فوتبال

و اکنون در اين شب فينال، من که خود و هم‌وطنان و کشورم ايران را ستم‌ديده‌ى شاهان قلدر و دانشمندان فريبکار و اجنبى‌هاى پفيوز مى‌دانم، احساس هم‌دردى می‌کنم با بازيکان باتکنيک فريبنده و تماشاگران پول‌دار و غرورهاى بربادرفته!

اتو ره‌آگل، يعنى ويروس فوتبال، يعنى ميکروب و بيمارى‌اى که زاييده‌ى خود بدن است؛ با او متولد شده و با خودش هم خواهد مُرد. در نظر بگيريد که جمعيتى ــ فريفته و شيفته‌ى فوتبال ــ با پول‌هاى کلانى که در سطح جهانى مى‌پردازند، و فقط به شوق ديدن زيبايى و جذابيت فوتبال، اين رونق اقتصادى و هيجان سالم و مفيد براى زنده‌گی را ايجاد مى‌کنند، بيايند تا تيم و بازيکنان محبوب‌شان را تشويق کنند، اما در نهايت با تمام تلاشى که اين ستاره‌ها مى‌کنند، اين آقاى اتو ره‌آگل و تيم‌اش هستند که جام را در دست مى‌گيرند. اين ستمى نه در حق تيم‌هاى شايسته‌اى که خذف شدند يا بازيکنان تکنيکى، که يونانى نبودند، بل‌که ستمی در حق فوتبال ست!

اين فوتبال، همه‌ى ويژه‌گى‌هاى آزادى‌ى آرمانی را دارد؛ محيط زنده‌گى را فراهم مى‌کند، درحالى‌که در همين محيط، اجازه‌ى ظهور قاتل خودش را هم مى‌دهد، و اصلن او را بزرگ مى‌کند، چون مادرى مهربان که ميان هابيل و قابيلِ مُلک‌اش تفاوتى نمى‌گزارد. فوتبال هم همين‌طور؛ دنيايى خلق مى‌کند که قاتل‌اش مى‌تواند بر بلنداى‌اش پرچم خويش را بى‌هيچ اثرى از ديگر فرزندان خوب و زيباى فوتبال، برافرازد.

فوتبالی که اتو ره‌آگل با تيم‌های مختلف ارائه داده، يک نوع ضد فوتبال جديد است؛ ضد فوتبالی که با تحولات جديد دنيای فوتبال، اکنون خود را به اين شکل درآورده، و پيچيده‌تر و در مقام مقايسه با ضد فوتبال‌های سنتی، برای خود نوعی آبرو خريده و حتا عين فوتبال پيش‌رو هم جلوه می‌کند، برای آن‌ها که ذات فوتبال را درک نکرده‌اند ــ شايد از بس که به آن نزديک شده و مدام لمس‌اش می‌کنند. همه شاهد بوديم که دروازه‌بان تيم اتو ره‌آگل، وقتی در آخرين دقايق بازی توپ به کرنر می‌رفت، آن‌را برای مهاجمان پرتغالی آماده می‌کرد، بی‌هيچ مکث و وقت‌کشی، کاری که ضد فوتبال‌های سنتی، فوتبال‌شان را با همين روش پايه‌گزاری می‌کردند. اما ضد فوتبال جديد، دارای برخی ويژه‌گی‌های فوتبال مدرن هست، و حتا در برخی زمينه‌ها پيش‌رفته‌تر عمل می‌کند، اما آن‌چه در ذات فوتبال نهفته هست را کم دارد، يا اصلن ندارد؛ زيبايی و هيجان پخته‌شده در کوره‌ی ورزش و زنده‌گی ندارد!

حالا منِ دمکراسى نچشيده، با فوتبال مى‌توانم طعم تلخ مرگِ دموکراتيک ــ و زنده‌گی‌ی مجدد يافتن ــ در محيطِ دموکراسى را همراه با همه‌ى شکست‌خورده‌ها از اتو ره‌آگل، مزه‌مزه کنم، و بياموزم؛ چه‌گونه‌ فوتبال و دموکراسى، در حق «زنده‌گی» و «مرگ»، مادرى مى‌کند.

هیچ نظری موجود نیست: