اين روايتِ گويا از زلزلهي بم را كه ميخواندم، غم و غصه راه گلويام را گرفته بود. ميگويد؛ قبل از زلزلهي اصلي يك پيشزلزلهي كوچك و هشداردهنده آمده و آنها كه در جلسهي دعاي كميل بودهاند، يكنفرشان ميخواسته از خوابگاه خارج شود كه با درهاي بسته روبهرو شده. واقعن از نظر ورود و خروج، با دختران خوابگاه، مثل زنداني و پناهنده برخورد ميشود! اين هم قسمت اولاش است كه پيشتر وقايع اتفاقيه منتشر كرده بود.
نمايشگاه كتاب آغاز بهكار كرده و من هم كه امسال ميخواهم آگاهيام را پيرامون طراحيي وب تا سطح حرفهاي گسترش دهم نياز به كتابهاي تخصصي دارم. فكر كنم فردا يا پسفردا بروم. نمايشگاه تا 11 شب برپاست. اگر كسي در زمينهي طراحي وب اطلاعي دارد، راهنمائيام كند كه چه كتابهايي براي مطالعه نياز دارم. اچتيامال و جاوا اسكريپت را كاملن بلدم. فكر كنم بايد پياچپي و آاسپي و در نهايت SQL را ياد بگيرم. خواهش ميكنم راهنمائيام كنيد.
اين نامهي خاتمي براي فردا را هم اگر بدون توجه بهاينكه نويسندهاش فردي با مسئوليت رئيسجمهور ايران است، بخوانيد، بيشتر آموزنده خواهد بود. شرق امروز هم ويژهنامه نمايشگاه كتاب منتشر كرده كه يك نوشتهي جالب هم از اورهان پاموك، نويسندهي سرشناس ترك در خلال آن گزاشته. (اين ويژهنامه را در سايت روزنامهي شرق نديدم، وگرنه لينك ميگزاشتم) اورهان پاموك نگاه جالبي دارد به جامعه ايران و فرهنگ عامه و نخبهگان و البته در مقايسه با خودشان و غربيها. مطلباش كوتاه است و من فقط مختصري از آن را اينجا تايپ ميكنم:
... وقتي رانندههاي شهر ميدانند كه ماموران دولتي آنها را تماشا ميكنند، هيچكس باز هم از قوانين راهنمائي و رانندهگي اطاعت نميكند، يا انتظار ندارد كه آدم ديگري اطاعت كند، انگار كه خيابانها جايي باشند كه ميتوانند محدوديتهاي آزاديشان، تخيل و خلاقيتشان را امتحان كنند. ...
باز هم ممنون ميشوم؛ دربارهي كتابهاي پيرامون طراحيي وب كمكام كنيد. با سپاس!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر