پنجشنبه، فروردین ۲۱

خدای‌نامه

قلب و رگ و ریشه‌ی فرهنگ نامش زبان است. و استخوان‌بندی آن نیز هویت ملی است. زبان از واژه‌هایی ساخته شده که سلول‌های فرهنگ هستند. هر کدام آوایی دارند. آوای هر واژه اگر چم آن را ندانی بی‌ارزش است.

واژه‌ی درخت بی‌معنا است. تنها آنگاهی می‌فهمیم درخت چیست که در زیر سایه آن گرمای آفتاب تابستان را سر کرده باشی. یا در کودکی پشت تنه آن پنهان شده باشی. یا در جوانی بر آن تکیه زده و شیدا شده باشی. و آنگاه است که آوای واژه‌ی درخت می‌تواند چم خود را برای تو و یک ملت بسازد و در کنار هویت ملی، فرهنگ خود را بیابد.

 آنچه فرهنگ را می‌سازد، زبان همچون رگ و ریشه و قلب تپنده است. واژه‌ها سلول‌های آن هستند. هویت ملی در حکم استخوان‌بندی است که بدون آن، همانا فرهنگ سقوط می‌کند. و بدون مغز که سرگذشت و تاریخ رسای هر یک از نسل‌های گذشته را نگه می‌دارد، بزودی منحرف می‌شود، و از آن بدنه شاید تنها یک سری آوای نامفهوم بماند؛ گیرم نامش فرهنگ. همچون آنچه در ایران می‌بینیم که نارسا است. 

فیلم Tolkien را می‌دیدم. می‌اندیشیدم آنچه اروپایی‌ها را پس از هر بار افتادن و بر خاکستر نشستن دوباره برانگیخته، هیچ چیزی نیست جز یادآوری سرگذشت پیشینیان. سُرایش افسانه‌های باستانی، ساختن غرور ملی، با آرزوی سرفرازی دوباره و فداکاری برای یکدیگر. یادآوری سرگذشت خدایان‌شان. این بن‌مایه هویت ملی آنها با نگاه غرورآمیز به گذشته، بدون سرزنش از نژادپرستی است.

واژه لُرد را که نزد گذشتگانش‌شان به معنای ارباب و برده‌دار و خدایگان بود را هرگز تغییر ندادند، بلکه درک‌شان را از آن واژه تغییر دادند. آن هم تنها با ساختن داستان‌های تازه‌ای، که واژه لرد را بازسازی معنایی می‌کرد. اما برای ما که جدا مانده از فرهنگ خود بودیم، و گریخته از هویت ملی‌مان، خدای‌نامه را جایگزین کردیم و نوشتیم شاهنامه. و سپس ما که دیگر باور میهن‌پرستی و پادشاهی نداشتیم با تنها شاهان میهن‌پرست‌مان چه کردیم؟ آواره‌شان کردیم! زیرا نه چیزی از سرگذشت شاهان به یاد داشتیم و نه چیزی از واژه‌هایی که یادآور غرور ملی ایرانی باشد. به جایش تا چشم و گوش کار می‌کند پر شده از کینه‌های مقدس و سرزنش ایران پرستی.

آنجا که نظامی گفت: خدایا جهان پادشاهی تو راست، ز ما خدمت آید خدائی تو راست. گمان کردیم منظورش از خدا همان است که امروز می‌فهمیم. در حالی‌که همه تلاش زندگی نظامی به پاسداشت فرهنگ دیرینه ایرانی بوده. برای همین در ادامه خدا را اینگونه تعریف می‌کند: توئی برترین دانش‌آموز پاک، ز دانش قلم رانده بر لوح خاک. چو شد حجتت بر خدائی درست، خرد داد بر تو گدائی نخست. و اینها تعریف الله نیست. 

هیچ نظری موجود نیست: