در بین اتمها فاصلهای خالی هست. خلأ هست. که اگر حذف شود و اتمها به هم بچسبند، دراینصورت حجم کره زمین به اندازه یک توپ پینگپنگ میشود. تازه این که چیزی نیست؛ اتمها از ذرات بنیادی تشکیل شدهاند. ذرات بنیادی یا کوانتومی هیچ جِرم و حجمی ندارند. نه اینکه فرض باشد. نه، واقعا صفر هستند. یعنی مادهی هیچ مطلق واقعی هستند. در این صورت همان توپ پینگپنگ هم گرچه واقعا پدیدار است، اما هیچ مطلق است. گرچه واقعا هست، اما میتواند ناپدید باشد. فقط به شرطی که شرایط عوض شود. قوانین پایدار طبیعت شکسته شود.
این مقدمه را گفتم که نشان بدهم؛ آنچه که همه هستی و محتوای تشکیلدهندهی آنرا ساخته، همانا موادی که میبینیم نیستند. بلکه قوانین پیچیدهای موجب پدیداری کیهان و محتوای آن گشته. قوانینی که همه گیتی را ساخته و ما هم یک نمونهی «هیچی از پوچی» آن هستیم. این قوانین طبیعت هستند که موجب پایداری و شکوه کیهان گشته. قوانینی که اگر فروبریزد، هستی هیچ است.
این یک درس اخلاقی نیست. این یک رساله در رسای اهمیت توجه به طبیعت نیست. نام طبیعت در گوشمان آشناست، اما با معنایی اشتباه. وقتی میگوییم طبیعت، گویی از دنیای بیرونمان سخن میگوییم. گویی طبیعت چیزی است غیرانسانی، و انسان جایگاهی در مافوق طبیعت دارد، که اخلاق حکم میکند مراقبش باشیم. اخلاق انسانی حکم میکند که در حق طبیعت دلسوزی کنیم، و با طبیعت مهربان باشیم.
نه، این یک طرز فکر آپارتايدی است. انسان هم جزئی از همان طبیعت است، و طبیعت فقط گیاهان و آب و خاک و هوای زمین نیستند. طبیعت همه کیهان است، که بر قوانین بنیادی پایدار گشته. و انسان نیز بر همان قوانین ساخته شده و زندگی یافته. و شناخت روشهای آن در تکامل نوع بشر تأثیر مثبت دارد.
شناخت گیتی بعنوان یک هستی پوچ، که با قوانین طبیعت روح و جان گرفته، تا در ضمیر ناخودآگاهش به یک شخصیت واحد در عین پلورالیسم، بدل شود، اولین مسئولیت انسانی ما در جهان امروز است. این شناختی است که سعادت واقعی را برای طبیعت به ارمغان میآورد. و سعادت طبیعت شامل گونه انسان نیز هست.
نه آن اندامهای کهکشانی،
و نه ما انسانهای سلولی،
نمیتوانند سعادتی فردی و هدفی ماورای طبیعت بیابند،
مگر با فروگذاری قوانین طبیعت و نابودی همه چیز.
با تکرار نقض قوانین بنیادی طبیعت، چیزی برای هیچ کهکشان یا سلولی حاصل نمیشود، مگر مرگ واقعیت هستی. بجای پیروی از قوانین خودخواندهی ماورای طبیعت، بپردازیم به پیگیری قوانین طبیعت، و کشف جایگاه واقعی خود در هستی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر