یکشنبه، مهر ۲۶

تو دلمون حرف مى‌زنيم، بيرون داد مى‌زنيم


تو اتوبوس نشسته بودم، با خودم حرف می زدم؛ چرا نمى‌شه بلند بلند با خودم حرف بزنم؟
بغل‌دستى‌ام توى دل‌اش گفت؛ کى گفته نمى‌شه؟ مى‌شه!
ــ چه‌جورى آخه؟
ــ وانمود کن دارى با کسى حرف مى‌زنى. و همين‌طور هم ادامه بده!
ــ اون‌وقت بايد جاى يکى ديگه هم حرف بزنم. سخته! مى‌شه؟
ــ آره. همين‌طورى‌يه. ادامه بده.
ــ راست مى‌گى. من مى‌تونم با خودم بلند بلند حرف بزنم. تو به من نيروى درونى مى‌دى.
ــ آفرين! ادامه بده. حتى با ديگران هم مى‌تونى همين‌جورى حرف بزنى.
ــ با ديگران که ديگه نمى‌شه؟!
ــ به اطراف‌ات نگاه کن. اون‌هايى که ساکت نشستن، با خودشون حرف مى‌زنن، اون‌هايى هم که با هم حرف مى‌زنن، همين کار رو مى‌کنن، اما با صداى بلند. اگر نه؛ چرا حرف‌شون به سرانجامى نمى‌رسه؟!

هیچ نظری موجود نیست: