فرصت كافي براي وبگردي ندارم. اينها هم كه در اينجا ميآورم، از يادداشتهاي كوتاهيست كه معمولا در دفترچهام دارم.
دلنويس عزيز نامهي سروش به خاتمي در سال 77 را در مقابل نامهي خاتمي به فردا يادآور شده. بهنظر من خاتمي از سر صداقت و امانت آن نامه را نوشته. او نشان داده كه نگاهي تاريخي و فرهنگي به مسائل سياسي دارد و از همين ديدگاه است كه نه ميتواند در مقابل همان دژخيماني كه سروش ميگويد واكنشي بهمثل داشته باشد و نه ميتواند در مقابل امثال سروش سرافراز باشد.
خاتمي مرد بزرگيست. من به او احترام ميگزارم و معتقدم؛ حق او را همچون خيليهاي ديگر در تاريخ ايران بهجا نياورديم. البته ميشود از ديدگاه ديگري هم ديد و گفت؛ او چهقدر حق مردم را ادا كرد؟! اما همانطور كه او به سياست با ديدي تاريخي نگريست و همين موجب شد وارد معركه شود ــ نه به طمع موفقيتي سياسي و اقتصادي ــ ما هم براي تشخيص عيار كار خاتمي و اصلاحطلبان ميبايد با همين ديد نگاه كنيم. از اين زاويه ما مردم بيشتر مقصر فرجام كار ايران در اين دورهي كوتاه تاريخي هستيم تا اصلاحطلبان. و اما از نگاه سياسي و كوتاهمدت، آنها شكست خوردند و حق مردم را ادا نكردند، و بايد مردم به آنها پشت كنند.
آنها بيش از توان و استعدادشان و آنچه از مام و ميهن اين ملت و تاريخشان نسيب برده بودند بر تاريخ ايران تأثير گزاشتند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر