[+]
مولانا:
در غــــم  مـــــا روزهـا بيگاه شد 
 روزهـــا بـــا سوزهــــا همراه شــد
روزها گر رفت، گو رو، باك نيست   
  تو بمان، اي آنكه چون تو پاك نيست
سعدي:
غم زمانه خورم يـا فــراق يــار كــشــم  
  به طاقتي كه ندارم كدام بار كشم
چو ميتوان به صبوري كشيد جور عدو  
  چرا صبور نباشم كه جور يار كشـم
حافظ:
حاليـا مصلحت وقت در آن مــيبينــم  
  كه كشم رخت به ميخانه و خوش بنشينم
جام مي، گيرم و از اهل ريا دور شوم  
  يعني از اهـل جــهان، پـاكدلي بگزيــنــم
خيام:
اين قافلهي عــمر عجب مــيگــذرد  
  درياب دمـي كه بـا طرب مـيگذرد
ساقي غم فرداي حريفان چه خوري  
  پيشآر پياله را، كه شب مـيگذرد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر